اسفند ۰۹، ۱۳۹۰

حس غریب (3)

حس یه قبرستون که از مرگ می ترسه
و از بچگی دوست داشته مزرعه گندم بشه
توسط at ۱ نظر:

اسفند ۰۶، ۱۳۹۰

معامله

عجیب ترین بازار دنیا
خود دنیاست!‏
پس میگیرد
ولی تعویض نمیکند...‏
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

اسفند ۰۵، ۱۳۹۰

در پناه هیچ

غریب تر از پرنده هایی که روی سیمهای لخت پناه می گیرند
کودکان برهنه ای هستند
که در سرمای خیابان
هیچ کس پناهشان نیست..
توسط at ۲ نظر:

اسفند ۰۴، ۱۳۹۰

نافرجام

من
دستم به جایی بند نبود
او
... دلش
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

حس غریب (2)

حس درختی که تنها یه برگ براش باقی مونده
و بادی که شمردن بلد نیست
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۳۰، ۱۳۹۰

حس غریب

حس ماسه هایی که شبها توی بتون مسلح یه آسمانخراش
خواب دریا می بینند
توسط at ۵ نظر:

بهمن ۲۹، ۱۳۹۰

گاهی کم می آید

اگر زندگی هم قلکی داشت
درونش سکه سکه شادی میریختم
برای روزهای مبادا...‏
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۲۷، ۱۳۹۰

پروازی دیگر

بادبادک با نخ اسیر می شود
بی نخ سرگردان
خوش به حال پرنده
توسط at ۳ نظر:

بهمن ۲۳، ۱۳۹۰

تقسیم کار

عشق یعنی تقسیم کار
بر زمین کشیده می شوم
تا اسبت را به رخ بکشی
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۲۰، ۱۳۹۰

نفس تنگی

از عشقبازی گچ و تخته سیاه
کودکی به نام آسم متولد شد
و ریه های معلم ، او را به فرزندی قبول کردند
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۱۹، ۱۳۹۰

دوغ و دروغ!‏

هیچ بقالی نگفت ماست من ترشه
من ولی دنبال ماست ترش میگشتم!‏
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۱۸، ۱۳۹۰

خیانت!‏

آنکس که به دوست بیشتر میکند وفــا
جفای روزگار امانش نمیدهد!‏
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۱۵، ۱۳۹۰

در مسیر

باد دریا را طوفانی کرد
و در آغوش کوه آرام گرفت
بهایش را کشتی شکستگان پرداختند
توسط at هیچ نظری موجود نیست:

بهمن ۱۳، ۱۳۹۰

مهره سوخته

زندگی مثل بازی مار و پله ست
گاهی برای صعود کردن
فقط باید سه بیاری!‏
توسط at ۱ نظر:
اشتراک در: پست‌ها (Atom)