به کسی نگو
آبان ۰۸، ۱۳۹۱
تنها، تنهاست که میماند
امان از درهایی
که همیشه صدای رفتن میدهند
کاش ساکت و صبور بودند...
مثل پنجرهها
حس غریب (15)
حس سربازی که یک گلوله براش باقی مونده
و دو دشمن بهش نزدیک می شن
آبان ۰۴، ۱۳۹۱
قربانی
گوسفند بیچاره مردد مانده بود
میان گرگ ها
و چوپانی که به شرط چاقو میخریدش...
آبان ۰۳، ۱۳۹۱
...
من هر چه از چشم می افتد را اتفاق می نامم
از چشم من اشک
از چشم تو من...
مهر ۲۷، ۱۳۹۱
گدا
من دیوانه وار نیازمند نوازشم؛ نه دعای تو...
مهر ۲۳، ۱۳۹۱
فاصله ها
در تنهایی هایت
مراقب آدمهایی که نزدیکت میشوند باش...
گاهی دورتر از این حرفهایند!
مهر ۲۲، ۱۳۹۱
خفقان
هنوز هم صدایم در نمیآید
پس هستم!
مهر ۱۳، ۱۳۹۱
حس غریب (14)
حس یه باکتری که عاشق یک گلبول سفید بیگانه خوار شده
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)