قشنگ بود ... عنوانش هم خیلی خوب بود ... از همه قشنگ تر ساعت آپ کردن پست بود عجب حس و حالی داشتی نصفه شبی از اونم قشنگ تر داشتن جرأت آپ کردن پست تو نصفه شبه
با چشم باز و چشم بسته نمیشه رویا ندید. اگه واقعا یک صفحه خالی رو میبینه باید بهش تبریک گفت که ذهنشو خالی کرده از فکر به مرحله خیلی مهمی در عرفان و آگاهی رسیده . ولی همیشه تصور می کنیم ذهنمون خالیه همیشه پر از فکره
قلم زن: :) ایده: :) معمار آریایی: سلام، ممنون... جرات نبود، ترس از این بود که زودتر از ساعت مقرر، مطلبی آپ نکنم D: زروان: نگاهت خیلی مثبت بود، مرسی، اما منظور من دقیقا عکس نگاه تو بود، این روزها تاریکی و به رویا ترجیح میده.
چه تعبیری!
پاسخحذفاین روزها دوست چشمانش را ببندد و به تاریکی زل بزند
پاسخحذفبه یکی از معصومان وبلاگ :
پاسخحذفسلام
قشنگ بود ...
عنوانش هم خیلی خوب بود ...
از همه قشنگ تر ساعت آپ کردن پست بود
عجب حس و حالی داشتی نصفه شبی
از اونم قشنگ تر داشتن جرأت آپ کردن پست تو نصفه شبه
با چشم باز و چشم بسته نمیشه رویا ندید. اگه واقعا یک صفحه خالی رو میبینه باید بهش تبریک گفت که ذهنشو خالی کرده از فکر به مرحله خیلی مهمی در عرفان و آگاهی رسیده . ولی همیشه تصور می کنیم ذهنمون خالیه همیشه پر از فکره
پاسخحذفقلم زن:
پاسخحذف:)
ایده:
:)
معمار آریایی:
سلام، ممنون... جرات نبود، ترس از این بود که زودتر از ساعت مقرر، مطلبی آپ نکنم D:
زروان:
نگاهت خیلی مثبت بود، مرسی، اما منظور من دقیقا عکس نگاه تو بود، این روزها تاریکی و به رویا ترجیح میده.
هی هی مصی
پاسخحذفتو پست دادی؟
می تونی تصور کنی من وقتی اسمتو دیدم چه حالی شدم ؟
باورت می شه امروز فکر می کردم چرا رسماً هیچی نمیگی؟
ساعتش برای ما یه دنیا معناس خاله :))
خیلی خوب بود.. قشنگ بود
ادامه بده تو می تونی :*