ر کمین اندوه هستم بانو مرا دریاب به خانه ببر گلی را فراموش کرده ام که بر چهره ام نمی تابید زخم های من دهان گشوده اند همه ی روزگار پر، از اندوه بود بانو مرا قطره قطره دریاب در این خانه جای سخن نیست زبان بستم عمری گذشت مرا از این خانه به باغ ببر سرنوشت من به بدگمانی به خوناب دل خاموشی لب اشک های من بسته بر صورت من است هیچکس یورش دل را در خانه ندید بانو من به خانه آمدم و دیدم که عشق چگونه فرو می ریزد و قلب در اوج رها می شود و بر کف باغچه می ریزد بانو مرا دریاب ما شب چراغ نبودیم ما در شب باختیم
اينجا چه خبره ؟ چقدر شير تو شير شده اينجا . مهلت نفس كشيدن به همديگه نمي دن . دست كم بذار كلمات اين پست قبلي خشك بشه بعد پست جديد آپ كنيد . قاصدك هم از من انتظار داره توي فضاي خشن مطلب آپ كنم . خواهرم ببين چه بكش بكشي راه افتاده اينجا . ميلاد از يه طرف . كمياب از طرهف . راپورت چي و نشانه خوان و .. هم بماند كه چه ها نمي كنند !!!!(لول ) ه
بابا کمیاب ! یزید !
پاسخ دادنحذفبزار نیم ساعت از پست ما بگذره بعد.
کلی به مغزم فشار اوردم بابا
اي خداااااا
پاسخ دادنحذفاينجا چه خبره ؟
من الان دارم موهامو مي كنم
:دي
كمياب پس ليبلت كو ؟
سرعت آپلود ها میلاد خوبه
پاسخ دادنحذفکلی آدم تو فیس بوک میخونن اینارو
اونجا خیلی طرفدار داره
ببین قاصدک تو اگه رییس جمهور بشی روی احمدی نژادو سفید میکنی با این مدیریتت
پاسخ دادنحذفD:
ما کارمون نقص نداره آبجی قاصدک
پاسخ دادنحذفلیبل هم زدیم
خب عزیز من! برادر من!!ایکه!! خب او که شما ببینی! عرض کنم به خدمت شما که!ایکه درس نیس!من دیگه نظر نمیدم!
پاسخ دادنحذفچقد شد خانم پورحسین(قاصدک)!!
بمیری رضا
پاسخ دادنحذفخانم پور حسین خدااااااااااااا بود
زدم زیر خنده اینجا
@ميلاد و رضا
پاسخ دادنحذفجفتتون بميرين
=))
حاج رضا این خانم رو خوب اومدی
پاسخ دادنحذفمحل کار ما که همه من رو نگاه کردن
@ميلاد
پاسخ دادنحذفمن رو با ا.ن مقايسه نكن هاااا!
D:
نه آخه تو در جریان نیستی. برو ایمیلتو چک کن تا بیای توی جریان
پاسخ دادنحذفکی چی کجا؟؟
پاسخ دادنحذفمنم برم میلم رو چک کنم؟؟
قشنگ نوشته بودی علی
پاسخ دادنحذفبانو مرا دریاب
یاد شعرای احمد رضا احمدی افتادم
پاسخ دادنحذفر کمین اندوه هستم
بانو
مرا دریاب
به خانه ببر
گلی را فراموش کرده ام
که بر چهره ام نمی تابید
زخم های من دهان گشوده اند
همه ی روزگار پر، از
اندوه بود
بانو مرا
قطره قطره دریاب
در این خانه
جای سخن نیست
زبان بستم
عمری گذشت
مرا از این خانه
به باغ ببر
سرنوشت من
به بدگمانی
به خوناب دل
خاموشی لب
اشک های من بسته
بر صورت من است
هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
بانو
من به خانه آمدم
و دیدم
که عشق چگونه
فرو می ریزد
و قلب در اوج
رها می شود
و بر کف باغچه می ریزد
بانو مرا دریاب
ما شب چراغ نبودیم
ما در شب باختیم
هنوز نوشته میلاد رو هضمنکرده یکی دیگه می نویسید خب مجالی بدید به من مخاطب
پاسخ دادنحذف@ميلاد
پاسخ دادنحذفمگه ميل زدي ؟
با كي هستي الان تو؟
يه ندايي بده بابا
نشانه خوان @
پاسخ دادنحذفاینا میخوان منو دغ بدن
ایمیلتو بده تا تو هم بیای در جریان
قاصدک @
پاسخ دادنحذفآره بابا با خودتم برو چک کن
f.mirmoghadam@gmail.com
پاسخ دادنحذفنیومد من منتظرم
پاسخ دادنحذفدق درسته ، نه دغ !
پاسخ دادنحذفدقت كن ميلاد
کوتاه و ساده
پاسخ دادنحذف@ميلاد
پاسخ دادنحذفكوشي ؟
زنده اي ؟
من حس مي كنم قاصدك جان خيلي حرص مي خوره ... يكم مراعاتش رو بكنيد
پاسخ دادنحذفاونوخ اینجا باید نظر داد درباره پست یا باید دعوا گرفت!؟!؟
پاسخ دادنحذفنمیشه دعواهارو جای دیگه ای گرفت!؟
قاصدک@
واقعا داری موهاتو میکنی!؟!؟
هنوز دو هفته هم که نشده!!
***
پاسخ دادنحذفگفتی فیس بوکو کردی کبابم !!!
می گم حالا که اینجا همه عشقولانه می نویسن ، تکلیف بر و بچ مجـــرد چی می شه ؟؟؟؟
دی دی دی
***
Elham
***
دل ام هرّی ریخت
پاسخ دادنحذفعالی بود علی، عــــــــــالی
واقعا قشنگ بود... دل نوشته زیبایی بود
پاسخ دادنحذف@همه
پاسخ دادنحذفنگران نباشيد
من حالم خوبه
D:
اينجا چه خبره ؟ چقدر شير تو شير شده اينجا . مهلت نفس كشيدن به همديگه نمي دن . دست كم بذار كلمات اين پست قبلي خشك بشه بعد پست جديد آپ كنيد . قاصدك هم از من انتظار داره توي فضاي خشن مطلب آپ كنم . خواهرم ببين چه بكش بكشي راه افتاده اينجا . ميلاد از يه طرف . كمياب از طرهف . راپورت چي و نشانه خوان و .. هم بماند كه چه ها نمي كنند !!!!(لول ) ه
پاسخ دادنحذف