اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۹

نخواستی

دنیای من فقط خشکی بود ،
ولی در اقیانوس آرامت
جزیره که میتوانست باشد...

۲۴ نظر:

  1. لطفا به قانون جدید وبلاگ توجه فرمائید .
    با تشکر .

    پاسخحذف
  2. به کسی نگو@
    چطور مگه؟
    آیا خطایی از ما سر زده؟

    پاسخحذف
  3. پست خوبی بود بهانه . بعضی چیزا لیاقت می خواد .
    یعنی برداشت اولم ازش اینه که طرف مقابل بی لیاقته .
    ولی باز که میخونم مطلبت رو ، به این فکر می کنم که برعکس ، یه اقیانوس بزرگ و آرومه که شاید ما لایقش نبودیم !!
    میتونی برای درکش کمکم کنی ؟

    (درموردش اونور بحث می کنیم ، راستش نمی خوام اولین ناقض قانون خودم باشم)
    ;-)

    پاسخحذف
  4. نمیدونم چرا تو گودر دوبار بالا اومده؟نمیشه حذف کرد ؟

    پاسخحذف
  5. قشنگ بود.ظریف بود.غمگین بود.
    قشنگ بود.ممنون.

    پاسخحذف
  6. @بهانه
    به این دلیل که 2بار آپ شده بود و در یک ساعت هم آپ شده بود .
    من اول که اومدم هر دو پست رو دیدم . منتظر شدم که یکیش رو پاک کنی .
    نمیدونم بشه حذف کرد یا نه .

    پاسخحذف
  7. @ بهانه
    چون پیش نویسش رو حذف کردی فکر نکنم بشه فید رو از گودر حذف کرد. ایده پستت خیلی جالبه ولی به نظرم می شد بهتر از این کارش کرد.به نظر من تو شکل فعلیش معنا رو خوب نمی رسونه
    من اگه بودم می گفتم:
    خشکی تمام دنیای من بود
    اما تمام دنیای من در اقیانوس کبیر تو
    جزیره کوچکی بیش نبود

    پاسخحذف
  8. به کسی نگو @
    می خونم قانونت رو اما قبلش بگم قربون دست مدیرمون با این هدری که ساخته

    قاصدک@
    جیگرت و عشقه .... دستت طلا
    خیلی ماه شد اینجا

    پاسخحذف
  9. به کسی نگو@

    خوب من الان قوانین رو خوندم .... چشم دیگه تکرار نمیشه

    بهانه@

    منم با قاصدک موافقم هر دو معنی رو میشه برداشت کرد

    پاسخحذف
  10. @ زروان ازلی
    راستش من زیاد اهل کامنت گذاری نیستم
    ولی خیلی داشت بهم فشار می آورد.شناخت مناسبی از شما دارم.فکر کنم همون گفتگوی دیروزمون تا حدی کافی بود.
    فکر کنم این چیزی که بهانه گفته با اونی که جمله شما بود خیلی فرق میکنه.میشه بگم اصلن ربطی به هم ندارند.
    خوش باشید.

    پاسخحذف
  11. زروان@ یه جورایی منظورم کنایه و طعنه زدن به این بود که "اگه من بد بودم ...تو که خوب بودی..."
    نمیتونم بیشتر توضیح بدم..
    به هر حال با ویرایش شما به کلی محتواش فرق داره
    من اینجا اکنون@
    اولی:نظرلطف شماست
    دومی:منم همین طور فکر میکنم...

    پاسخحذف
  12. قاصدک و سارا@
    با برداشت اولتون موافقم !ولی اجباری در برداشت های یکسان همه از یه متن وجود نداره..

    پاسخحذف
  13. @ من اینجا اکنون
    من هم نگفتم ربطی دارند . گفتم اگه من بودم اینو می گفتم.کاش برداشت تون رو متن می نوشتید چون من هنوز هم با وجود توضیح بهانه متن رو درست درک نمی کنه و فکر کنم خودش هم بنا نداره بیشتر توضیح بده
    @ بهانه
    مشکل من دقیقا همینه که بار ارزشی جزیره ؛ خشکی ؛ اقیانوس آرام روشن نیست.در عرف رایج خشکی ( به معنای بر ) بار منفی نداره که هیچ بار مثبت داره . اقیانوس آرام هم بار مثبت داره و القا کننده بزرگیه. جزیره هم در معنای رایجش بار منفی داره و کنار هم قرار گرفتن اینها منظوری که تو کامنت نوشتی رو منتقل نمی کنه.

    پاسخحذف
  14. زروان@
    منظور من از خشکی بار منفی داره : کنایه از خشک بودن و بی چیزی..واقیانوس هم بار مثبت ..
    وجزیره ای که در کنار دریا معنا میگیره ...و مثبت تر از خشکی میتونست بشه اگه خواسته بود...

    پاسخحذف
  15. @بهانه
    یاد این شعر افتادم :

    من به قله می رسیدم ، اگه هم ترانه بودی
    صد تا سد رو می شکستم ، اگه تو "بهانه" بودی

    :)

    پاسخحذف
  16. واسه اقیانوس آرام خشکی بودن خیلی بهتره از یک جزیره کوچک بودن.
    به هر حال همه دریا زده میشن...خوشحالی رسیدن به خشکی از یک اقیانوس بزرگ و بی انتها وصف ناپذیره.
    ولی جزیره هر چی هم که باشه خودش تو اقیانوس محصوره.

    پاسخحذف
  17. خيلي پست خوبي بود
    هيچ مي دونستيد كه خاله بهانه از بهترين نويسندگان اينجاست.اينو جدي ميگم من با همه پستاش حال مي كنم.يه حس غريبي توشون هست و آدمو به فكر فرو مي بره.

    پاسخحذف
  18. رضا@والا اینی هم که شما میگید درسته ..
    ولی خودش نخواسته ..وقتی که جزیره بودن رو قبول نکرده ..چه جوری میتونسته یک دنیا خشکی رو کنارش بپذیره..به عنوان متن بیشتر توجه کن.."نخواستی"
    م.پارسا@من قلبم ذیفیها!!
    نظر لطف شماست.

    پاسخحذف
  19. خاله بهانه@
    اصلا تعارف نبود.لازم بود بگم

    پاسخحذف
  20. @بهانه
    با پارسا در مورد پست هات کاملا موافقم

    پاسخحذف
  21. @ بهانه

    پست خوبي بود ايده اش رو دوست داشتم اما به نظرم ادبياتش مي تونست خيلي قوي تر باشه چون احساسش قوي بود.

    راستي اين پستت من روي ياد يه شعر ترجمه شده انداخت
    برات مي نويسمش:.

    اگر نمي توانم هميشه مال ِ تو باشم
    اجازه بده گاهي، زماني از آن ِ تو باشم

    و اگر نمي توانم گاهي زماني از آن تو باشم
    بگذار هر وقت كه تو مي گويي،‌كنار ِ تو باشم

    اگر نمي توانم دوست خوب و پاك ِ تو باشم
    اجازه بده دوست پست و كثيف ِ تو باشم

    اگر نمي توانم عشق راستين تو باشم
    بگذار باعث سرگرمي ِ تو باشم

    اما مرا اين طوري ترك نكن
    بگذار در زندگي تو،‌دست كم "چيزي" باشم

    ملكه قلبها و پري دريايي - شل سيلوراستاين

    پاسخحذف
  22. @ قاصدك
    اين هم براي حرف تو

    "آن كه دوستش داريم همه گوني حقي بر ما دارد،‌حتي حق آن كه ديگر دوستامان نداشته باشد. و نمي توان از او رنجشي به دل گرفت بلكه تنها بايد از خود رنجيد كه چرا بايد آن قدر كم شايسته ي محبت باشيم كه دوست ما را ترك كند. و اين خود دردي كشنده است"

    ژان كريستف - رومن رولان

    پاسخحذف
  23. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف