خرداد ۲۴، ۱۳۸۹

بدون قند ، لطفا

مرا به یک فنجان چای دعوت کن
دلم لک زده برای یک جرعه آرامش

۱۸ نظر:

  1. آفرين خاله قاصدك
    آفرين
    مرا به يك فنجان چاي دعوت كن
    قند لازم نيست خودت هستي:)

    پاسخحذف
  2. قولی به من بده...یک قولوپ هم من...

    پاسخحذف
  3. البته بعضي وقتها دوست دارم توي اين استکان هاي کمر باريکِ لب طلايي با نعلبکي چايي بخورم!
    آخ حوس کردم رفتم که چايي دم کنم.
    اينجوري:)

    پاسخحذف
  4. آخ گفتي چايي

    خاله چرا اينا چاييِ ساعت 2 رو نياوردن من يه جرعه آرامش مي خوام

    ديدي چشمام رو چقدر خماره انگار كه ديشب درست نخوابيدم

    پاسخحذف
  5. چه آرامشی داره
    یه جرعه چای با قند لبات*




    *مرجع ضمیر ت به خودم مربط می باشد!

    پاسخحذف
  6. @م.پارسا
    مرسی خاله جان
    :)

    @سه کنج
    قول می دم
    :)

    @میچیکو
    لیوانی یا توی هر نوع فنجونی خاله
    ولی تنهایی نه
    تنهایی نه

    @نگاه
    تو بگیر بخواب :))

    @رضا
    اون دیگه چایی نیست
    کوفته عمو
    کوفت
    الهی که تو گلوت گیر کنه
    :)))

    پاسخحذف
  7. چرا خاله جان.
    خيلي وقتها تنهايي چايي خوردن خيلي کيف ميده.
    مخصوصا اينکه چايي رو تو قوري يه رنگش کني و همراه چند تا خرما بذاري توي يه سيني و بيايي بشيني کنار کامپيوترت و درحالي که روي صندليه کامپيوتر نشستي هي از اينور بچرخي به اونور هي از اونور بچرخي به اينور(چشم ها رو هم بايد ببندي)و نم نم چايي رو بخوري در حالي که به شجريان گوش ميدي!!

    پاسخحذف
  8. آخه تو این گرما کی چایی میخوره!!
    چایی نداریم!!شربت بیارم خدمتتون!؟!؟:دی

    پاسخحذف
  9. @خاله
    نه
    برای من نه
    میوه و شیرینی و هله هوله و ... شاید
    ولی چایی تنهایی نمی چسبه خاله

    @سینا
    گوله ی نمکه این پسر :))
    نخیر
    خودت بخور
    درضمن چایی همیشه می چسبه
    و اینکه آرامش بخشه

    پاسخحذف
  10. آخ جون چای خورونه!!
    من عاشق این نوشیدنی ام بیشتر بخاطر دور هم بودناش!

    رسالت من این خواهد بود
    که دو لیوان چای داغ را
    از میان هزاران جنگ خونین
    به سلامت بگذرانم
    تا در شبی بارانی
    آن را با خدای خویش
    چشم در چشم هم
    نوش کنیم

    پاسخحذف
  11. آره خودم می‌دونم هنوز مزه‌اش زیر زبون‌ات ئه :دی

    پاسخحذف
  12. اون با من.. زود.. پس فردا
    فردا بهت زنگ می زنم

    پاسخحذف
  13. ازون گذشته، پستت خیلی قشنگ بود قاصدک

    این حستو درک می کنم خیلی زیاد

    پاسخحذف
  14. @سمیه
    دقیقا
    چایی رو برای دور هم بودنش دوست دارم عزیزم
    :)

    @ذهن آشفته
    خیلی شیطونی بچه
    ;-)

    @سرور
    میام ننه ، میام
    بپر چایی دم کن که اومدم
    :)

    پاسخحذف
  15. به نظر من در حد مینیمال نبود...

    پاسخحذف
  16. @بهانه
    نظر شما محترم عزیزم
    ولی خودم خیلی دوسش داشتم :)

    پاسخحذف
  17. ميلاد استقامت تا تير را زمزمه مي كند

    پاسخحذف