خیابان ها پر شده از شعرهایی که با هیاهو برایت می خوانند... چراغانی های هر ساله پرتو افشانی می کنند و تو غریبتر از آنی که در این شهر شلوغ کسی به تو بیاندیشد... سرت را در چاه دلتنگی هایت فرو میکنی و مظلومانه فریاد می زنی اما آدمها گوشهایشان پر است از شعرهای پر شور میلادت و صدایت را هرگز نمی شنوند...
خیابان ها پر شده از شعرهایی که با هیاهو برایت می خوانند...
پاسخ دادنحذفچراغانی های هر ساله پرتو افشانی می کنند
و تو غریبتر از آنی که
در این شهر شلوغ
کسی به تو بیاندیشد...
سرت را در چاه دلتنگی هایت فرو میکنی
و مظلومانه فریاد می زنی
اما
آدمها گوشهایشان پر است از شعرهای پر شور میلادت
و صدایت را
هرگز نمی شنوند...
مینیمال خوبی بود خاله!
پاسخ دادنحذفانگار تمام احساس آدم درد می گیره وقتی می خونه.
این کامنت بالایی رو هم در لحظه نوشتم!
خوب بود خاله
پاسخ دادنحذفخاله سمانه
پاسخ دادنحذفخوب گفتی
واقعا همینطوره
خیلی ساده لوحانست که فکر کنیم با این وضع خود آقا خوشحاله
مشکل سر همین هزارساله آخه!
پاسخ دادنحذفمنطقی که به قضیه نگاه کنیم، یکی باید یه بار "اثر" روی قلب ما گذاشته باشه که بعدن آدم دلش براش تنگ بشه دیگه.
فرض کنید یکی 50 سالاش باشه ولی پدرش رو هیچوقت ندیدهباشه. به نظر شما دلش دقیقن برای چی باید تنگ بشه؟
تازه اون که پدره.
مشکل از ما نیست
الان این که همه میگن خوب بود خاله یعنی چی؟
پاسخ دادنحذفپارسا شده خاله؟
@عمورضا
پاسخ دادنحذفبه خدا حواسم بود نگم خاله ها !
نمیدونم چرا باز نوشتم
:)))
خیلی باحالی عمو