یادت می آید، تلاطم دلهای برآشفته را از ارتباط گم شده ای پاک؟ ریرا! من غرق شدم در آن لحظه ها؛ من هنوز در پی معنا کردن سکوت هستم؛ یا شاید مرده ام از شدت فراموشی چشمهایت ...
1- باغ بی برگی
بیچاره بهار با آن مچ بندهای سبز
می ترسم بدجوری کتک بخورد 2-استقامت
زانو نمی زنم حتی اگر سقف آسمان کوتاه تر از قامت من باشد 3- آش نخورده
خدایا شکرت که عکس نداری
وگرنه پاره می کردن می نداختن گردن ما 4- ضد زنگ داری ؟
صفر را بسته اند که ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان ما از درون زنگ زده ایم 5- من تو من
در حساس ترین بازی عشاق
وظیفه لب من یارگیری فشرده با لب توست
----------------------------------------------------------- پ.ن: پست ها با رای نویسندگان وبلاگ انتخاب شده اند.شما هم می توانید بهترین پست از دید خودتان را به ما بگویید
سجادهاش رو جلوي تلويزيون پهن كرده بود. حين تماشا بلند بلند الله اكبر ميگفت يعني يكي بياد بشقاب قورمه سبزي كنار سجاده رو برداره تا حضور قلبش قطع و وصل نشه!