مرداد ۱۲، ۱۳۸۹

بابا جان داد

از کلاس اول اون قدر بهمون گفتن:
بابا آب داد
بابا نون داد
الان که یه بابایی! شدیم واسه خودمون
بازم منتظریم که بابا آب و نونمونو بده...

۱۲ نظر:

  1. هرگونه ویرایش پذیرفته میشود

    پاسخحذف
  2. خط اول رو فکر می کنم می خواستی بگی :
    مشکل ما اینه که ...
    درسته ؟
    فکر می کنم اصلا نیازی نداره
    خط اول رو همین بذار باشه :
    از کلاس اول اون قدر بهمون گفتن
    یا
    کلاس اول اون قدر بهمون گفتن

    پاسخحذف
  3. موافقت با کامنت قاصدک و تایید پست

    پاسخحذف
  4. عنوانش هم خیلی طولانیه یک مقدار کوتاهترش کنی بهتره .الانم که یه بابایی شدیم واسه خودمون رو میشه نوشت:الان که بچه داریم

    پاسخحذف
  5. توی تیتر اون "آخرش" فکر کنم اضافه است.
    با کامنت قاصدک و زروان هم موافقم.

    پاسخحذف
  6. قاصدک @
    خیلی ممنون نظرتون اعمال شد
    زروان@
    عبارت"الان که یه بابایی شدم" صرفا به خاطر بچه دار بودن نیست..یعنی شما رو هم دربر میگیره!!

    پاسخحذف
  7. میچکو@
    ممنون نظر شما هم اعمال شد

    پاسخحذف
  8. @بهانه
    بابا شدنت تو حلق همه مون!!!

    پاسخحذف
  9. رضا@
    آره داداش خودتو نگا نکن !

    پاسخحذف
  10. بعضیا بابا شدن و نون آب دادن رو یاد بگیرن که وقت نون دادن شد نزنن زیرش و در برن.

    پاسخحذف
  11. پست قشنگیه
    سوزه ی خوبی داره ...
    یادش بخیر
    کاش چند تا چیز رو هم در نظر می گرفتن وقتی اینا رو به خوردمون میدادن ...
    کاش آخرِ بابا آب داد ، بابا نان داد ، یه بابا جان داد هم میذاشتن ... شاید نبود بابا ها واسه هم نسلهای ما قابل تحمل تر میشد و ...
    فلان فلان شده ها فقط گفتن بابا آب داد ، بابا نان داد ... ولی هیچ وقت نگفتند چجوری ؟ به کی ؟ تا کِی و ... تا الآن مثل خر تو گل نمونیم و به قول بهانه بابای محتاج بابا بشیم و ...
    آخه بابا اونوقتها آب و نون دادن واسه باباهای اون موقع راحت بود ... الان بنویس بابا دلش می خواهد آب بدهد ، دلش می خواهد نان بدهد ... یا بنویس بابا رفت ، بابا آمد یا نمیدونم ... یه چیزی که شرمنده ی بچه ها نشیم ...

    پاسخحذف