فروردین ۰۵، ۱۳۸۹

بازی زندگی

زندگی بازی عجیبی  است که در آن
کل زمین محوطه جریمه است
و دروازه قابل دیدن نیست


۲۲ نظر:

  1. امروز آنقدر زیر فشار ایده هایی بودم که برای نوشتن بهم هجوم می آوردند که نتونستم ننویسمشون . اگه تو وبلاگ یک خط درمیون پست های من هستند به بزرگی خودتون ببخشید.

    پاسخحذف
  2. پس باید همش تکل کرد.
    عیب نداره عمو به جای ما هم بنویس
    جالب اینجاست هر بار میام پست بذارم می بینم یکی زودتر گذاشته.مهم اینه که پستای عید فوق العاده هستن حالا هرکی خواست بنویسه بنویسه.
    سلام

    پاسخحذف
  3. الان این 9 نفر کیین(خدائیش کلمه رو حال کردید).
    خالی بندیه؟

    پاسخحذف
  4. سلام
    @م.پارسا
    خب پستت رو بذار تو برنامه ریزی شده تا آدم بدونه می خوای پست بگذاری
    نه بابا خالی بندی نیست ولی خواننده اند نویسنده که نیستند

    پاسخحذف
  5. @پارسا
    خوش می گذره ؟ از عیدی ها چه خبر؟

    پاسخحذف
  6. آقا زروان
    این پسر ما رفته مهمونی خونه یه فامیل خیلی دور طرف 5000 تومن بهش عیدی داده
    بهش میگم عیدیت کو؟ میگه انداختم توی قلک.میگم کدوم قلک ؟ میگه قلک بچشون.
    شما اینجا به بچه ما چی یاد میدید؟
    بچه اسکل شد رفت پی کارش

    پاسخحذف
  7. @ بابای م.پارسا
    اسکل چیه بچه فداکاره . ما اینجا درس فدارکاری و نظربلندی میدیم به بچه ها . به کسی نگو مدرسه مردانگی و مروت است :))

    پاسخحذف
  8. حق دارید، وقتی مدیر اینجا یه دختر بچه بیست و چند سالست و نویسندهاش بچه 4ساله و 18 سالست از این بهتر نمیشه.بایدم بچه اسکل بشه

    پاسخحذف
  9. مردانگیش که درسته.داریم می بینیم.در سال مضاعف هم مضاعف تر شده.
    ولی ما مروت از این بچه ندیدم نمیذاره یه ساعت کامپیوتر برای ما بشه.

    پاسخحذف
  10. @ بابای م.پارسا
    بابای م.پارسائی احترامت واجب ولی دلیل نمیشه که به مدیر فرهیخته ما و نویسنده های نازنین ما گیر بدی . شما باید بری سراغ رفیق فابریک بچه ات یعنی نگاه باهاش این مسائل رو مطرح کنی :))

    پاسخحذف
  11. اون شاعره رو که دیگه نگو
    از وقتی رفیق بچه ما شده این بچه به زبون شعر با ما حرف میزنه البته شعر که چه عرض کنم

    پاسخحذف
  12. خلاصه بابای م.پارسا شما بجای اینکه استعداد این بچه رو بکشی باید قدر این بچه با استعداد رو بدونی و تشویقش کنی . شما با این سن با بچه سر بازی کامپیوتری کل کل می کنی ؟ اگه تو به کسی نگو بمونه این بچه در زمینه نویسندگی یک چیزی در حد مایکل جردن و مارادونا میشه از ما گفتن بود

    پاسخحذف
  13. بازی عجیبی که بُرد نداره
    اصلا بُرد نداره
    ...

    پاسخحذف
  14. @زروان
    اینطوری نگو
    من که کلی ذوق می کنم اینجا می نویسی
    در حالی که خیلی از اینها رو میتونی توی وبلاگ خودت ثبت کنی
    مرسی خاله جان

    @بابای پارسا
    بگم چی نشی بچه ؟
    مردم از خنده
    ای قربون اون پارسا برم که عیدیشو انداخته تو قلک
    :)))

    پاسخحذف
  15. ***

    @ زروان
    محشر بود ! آخرش بودا !
    ولی اصولا بعضیا اونقدر تیز بینن که از وسط زمین دروازه رو می بینن !!!!

    @ بابای م . پارسا
    خیلی باحال بود !!!!!!!
    آفرین واقعا که م. پارسا از اهالی "به کسی نگو" هست !!!!

    @ همه
    رفقا با اجازتون من فردا دارم می رم مشهد و بعدشم از همون طرف می رم کرمان و متاسفانه بازم کمتر میام و دلم برای همتون تنگ می شه !
    ایشاالله که سیزده به در بهتون خوش بگذره !!!!
    :D


    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  16. @الهام
    من به شرطی بهت اجازه میدم بری که برای همه مون دعا کنی !
    :)
    سفرت بی خطر ، خوش و سلامت باشی دختر گلم

    پاسخحذف
  17. @همه
    سارا الان از تبریز با من تماس گرفت و قرار شد من از طرفش یه کامنت بذارم ...

    پاسخحذف
  18. سلام بچه ها
    دلم برای همه تون خیلی تنگ شده
    :)

    پاسخحذف
  19. @ سارا
    ما هم دلمون برات تنگ شده

    پاسخحذف
  20. همه رفتن مسافرت
    خاله مونده با یه وبلاگ خالی
    ...

    پاسخحذف
  21. ای نویسندگان به کسی نگو یکی پست بگذاره این همه نویسنده ایم مثلا :)

    پاسخحذف