اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۹

آخرین خطوط

حالا هم که می‌روی ... خواهم ماند در پس سکوتی هزار ساله ...
در پشت همان نگاه خشک فروخورده همیشه ام ...

۲۹ نظر:

  1. سلام بر رهگذر ( شاخه نوری که به لب داشت...)

    رهگذر جان پر احساس بود .من این پیشنهادها رو " دارم : " هم" بعد از حالا رو حذف کنی 2- به نظرم بودن " من " لزومی نداره خواهم ماند ضمیرش مشخصه 3- فکر کنم " همیشه ام " باید بشه " همیشگی ام " تا معناش روشن باشه.

    پاسخحذف
  2. خب يه زحمتي يه التماسي يه خواهشي يه پاچه خواريي چيزي همينجور ساكت ميشيني بذاري بره؟

    پاسخحذف
  3. یاد این شعر سید علی صالحی افتادم :

    می دانم
    می دانم که می مانی
    پس لااقل باران را بهانه کن
    دارد باران می بارد
    ...

    پاسخحذف
  4. با پیشنهاد دوم و سوم زروان شدید موافقم.
    با پیشنهاد اولش نه چندان.

    پاسخحذف
  5. من هم با زروان و رضا موافقم و البته درجه شدت این بار هم بر نظر رضا میباشد ..چون "هم "یه عالمه معنا داده بهش...
    کلن اگه ویرایش بشه بهتر میشه ...

    پاسخحذف
  6. در مورد پست هم....که....
    خب شاید من در مورد پست های ادبی نظر ندم بهتر باشه

    پاسخحذف
  7. اين سكوتي هزار ساله رو نفهميدم
    منظورت بيان كثرت بود؟
    يا سكوتي كه از گذشتگان هزار ساله خود به ارث بردي؟

    پاسخحذف
  8. سلام زروان جان .. با مورد دومت موافقم، ولی بقیه رو نه. همین جوری بهتره

    پاسخحذف
  9. سلام م.پارسا... اشکی نیست، آهی نیست ... زحمت و التماسی هم نیست ...
    میگم : انگار که باید درکم را، اندیشه ام را احساسم را به خاک بسپارم ... شاید این تنها راه باشد برای سعادت تو و تکامل من

    پاسخحذف
  10. م.پارسا! همون کثرت در نظر بگیری بهتره

    پاسخحذف
  11. بهانه و رضا ممنون.
    رضا جان با پست های ادبی مشکلی داری؟

    پاسخحذف
  12. نه! پست های ادبی با من مشکل دارن

    پاسخحذف
  13. از این پست چی باید بگیرم؟

    پاسخحذف
  14. سکوت و خوب اومدی ! بقول شاعر آخرین سنگر سکوته ! بذار بره ...

    پاسخحذف
  15. رضا@اینو باید بگیری که اگه یه وقت رفت ،بتونی احوال خودتو توصیف و بیان کنی....
    از یه طرف دیگه هم شرح حال کسانی که یارشون رفته رو درک میکنی...
    دیگه چی بگم؟

    پاسخحذف
  16. مخلصم سید
    .
    رضا جان بهانه درست میگه.. دیگه چی بگم؟

    پاسخحذف
  17. @رهگذر:
    زیبا بود.ولی منم اون سکوت هزار ساله رو متوجه نشدم!که با توضیح دادی!
    ممنونم.

    پاسخحذف
  18. میچکو جان لطف داری
    سکوت هزار ساله رو به عنوان ترکیب استعاری از حرفهایی که مدتهای زیادی زده نشده و تو ذهنها حبس شده به کار بردم

    پاسخحذف
  19. @ بهانه، رهگذر

    اینو میدونم،حال و احوالش رو خودم میدونم.ولی این همه صفت و واژه پشت سر هم ردیف شده....یه نقطه اوجی...فرودی..فرازی...حیرتی...تعجبی...

    همش یک خطیه با عبارت مطنطنی مثل "نگاه خشک فروخورده همیشه ام ..."
    که مث زروان معتقدم حداقل به خاطر قواعد نگارشی باید همیشگی ام باشه

    و به لحاظ معنایی اگه نگاهت همیشه خشک و فروخورده بوده همون بهتر که رفت.

    پاسخحذف
  20. علت اینکه نوسان زیادی در متن نمی بینی اینه که این دو خط قسمتی از یه نوشته طولانی تره و اینجا باید کوتاه نوشت ... اون نوسانات در متن اصلی در مجموع وجود داره.
    در مورد همیشه .. این نوع ترکیب ها در شعر های نو به کرات استفاده میشه... البته اینطور برای اینکه نویسنده حسش رو برای خودش بهتر ترسیم کنه خوبه، اما برای فهم مخاطب گیج کننده میشه.
    .
    معنایی هم بماند

    پاسخحذف
  21. خب مساله همینه.پست های ادبی و سنگین مینی مالهای خوبی نمیشن.چون اساس مینی مال بر روی سادگی در نوشتار و پیچیدگی در مفهوم.مینی مال اگر چه کوتاهه کوتاه ولی حتما یک نقطه عطف داره.حالا یا فراز یا فرود.یا یک نتیجه غیر قابل پیش بینی.در غیز اینصورت پست به رغم زیبایی ساختاری و ظاهر واژگانی حرفی برای گفتن نخواهد داشت.

    پاسخحذف
  22. سلام
    دستت درد نکنه.زیبا بود.
    در پشت نگاه خشک فروخورده هزاران گفته نهفته است!

    پاسخحذف
  23. مثل هميشه زيبا من كلا كاراي تو رو خيلي دوست دارم از اين ايرادها كه زروان اينا ميگن سر در نميارم چون كارم نيست ولي كلا كارت خيلي صميميه اگه يه زماني شروع كنم به گفتن اين نوع كارا خيلي دوست دارم كه صميميت كاراي تو رو داشته باشه كارم واقعا مي گم

    پاسخحذف
  24. سعیده جان، نگاه عزیز ... ممنون.. لطف دارین

    پاسخحذف
  25. از توضيح آخر عم رضا ياد گرفتم

    از نوشته رهگذر رفتم توي فكر
    احساس رو خوب منتقل كردي هر چند آدم حس مي كنه متن يه كم ناقصه يعني طولاني تر بوده

    پاسخحذف
  26. خاله سرور دمت گرم حالا من شدم عم رضا؟

    پاسخحذف