آخ امان از غریبیتصویر سازی خیلی جالبی از اشیای بیجان بود. واقعا آدم غربت اسکاچ رو حس می کرد و دلش می سوخت
ممنون زروان عزيزم...لطف شماست...
و غریب تر من که بی جان لم داده ام مبل تنهائیم را و زل زده ام به همه غریب های تشنهء نشستهءاطرافم و خیال دارم بگذارم بمیرند از غربت برای سوژه شعر بعدترم.
آخ امان از غریبی
پاسخ دادنحذفتصویر سازی خیلی جالبی از اشیای بیجان بود. واقعا آدم غربت اسکاچ رو حس می کرد و دلش می سوخت
ممنون زروان عزيزم...لطف شماست...
پاسخ دادنحذفو غریب تر من که بی جان لم داده ام مبل تنهائیم را و زل زده ام به همه غریب های تشنهء نشستهءاطرافم و خیال دارم بگذارم بمیرند از غربت برای سوژه شعر بعدترم.
پاسخ دادنحذف