بهمن ۲۸، ۱۳۸۸

افسوس ...

محبوب دل و شهره عالم بودي
دور از غم عشق و درد و ماتم بودي
مغرور كه با عشق غريبي افسوس
اي كاش كمي شبيه آدم بودي

بهمن ماه 1388

۲۶ نظر:

  1. ادمي را ادميت لازم است نه عشق عاشقي عزيزم

    پاسخ دادنحذف
  2. موافقم عزيزم
    آدميت بهتر از عشقه

    پاسخ دادنحذف
  3. اولا كه صاحاب اين پست كيه؟
    بعدش هم مصراع سوم رو متوجه نشدم
    "مغرور" درسته يا اشتباه تايپيه.
    نگاه ماله توئه؟
    زود اعتراف كن

    پاسخ دادنحذف
  4. به نظرم اگه تو مصراع سوم به جاي مغرور بازم افسوس بگذاري قشنگتر ميشه و شعر معني پيدا ميكنه

    پاسخ دادنحذف
  5. @ناشناس

    آشنايي چقدر برايم

    عزيزم ...

    @پارسا

    ببخشيد عمو جون ماله من بود
    درست خوندي مغرور درسته
    مشكلي داري باهاش؟

    پاسخ دادنحذف
  6. @ملودي باران

    همه اين شعر به همون مغرور بر مي گرده اين شعر جنبه تاريخي داره

    ماجرايي مولانا و كلاس درس و بحث عشق و سوال و كسي كه با غرور گفت كه عاشق نيست و مولانا گفت او آدم نيست
    همين

    پاسخ دادنحذف
  7. شايد مي خواستي بنويسي
    "مغروري و با عشق غريبي افسوس"
    شايدم من دارم اشتباه مي خونم

    پاسخ دادنحذف
  8. ناشناس@
    آدم بی عشق که اصلا اسمش آدم نیست....

    نگاه@
    اگر عاشق بود، غرور نداشت .اونوقت لازم نبود شهره ی عالم بشه خودش موندگار میشد

    پاسخ دادنحذف
  9. سلام
    من یک مقدار به این شعر نقد دارم. علاوه بر اینکه مصرع سوم پارسا به نظرم بهتره.انسجام معنایی کارهای اخیر نگاه که من خیلی دوستشون داشتم تو این شعر نیست. و اصلا آن واقعه ذکر شده را هم تداعی نمی کنه

    پاسخ دادنحذف
  10. سلام عمو زروان
    مي بينم كه به حرفم گوش كردي و نخ به انگشتت بستي
    خب الحمدلله .همش نگران بودم يادت بره و امروز حضور گرمت رو احساس نكنيم:)

    پاسخ دادنحذف
  11. با م.پارسا موافقم
    وزن شعر مهمتر از كلمه هست. حتي اگه ميخواي مغرور توشعر بمونه (هرچند كه الزامي نداره) تغيير مصرع به چيزي كه م.پارسا گفت بهتره

    پاسخ دادنحذف
  12. @پارسا

    ممنون كه مصرع سوم رو خواستي اصلاح كني ولي موضوع اينكه احساس مي كنم مصرع سوم خودم خيلي مفهوم رو بهتر مي رسونه چون تو غرور و غريبگي با عشق رو از هم جدا كردي ولي من خواستم دليل اين غرور رو غريبگي با عشق بيان كنم

    @زروان

    اين كار رو موضوعي گفتم دليل خاصي داشتم احساس مي كنم كه با توجه به كامنت ها هم به هدفم رسيدم البته از نقدت متشكرم
    بعد هم سلسله شعرهاي جديد من كه از لحاظ معنايي يك اتصال خاصي داره و احساس مي كنم تو اون رو مي دوني رو از اين يكي جدا كن
    اين يكي تراوش ناهنجاري هاي فكري من بود نه بازتاب آينه روحم

    پاسخ دادنحذف
  13. @ملودي باران

    اين شعر از لحاظ وزن هيچ عيبي نداره

    يك رباعيه و از لحاظ مفهومي هم مصرع سوم من خيلي درست تره البته از لحاظ مفهومي اين يك نظر شخصيه ولي از لحاظ وزني هيچ نقدي رو نمي پذيرم

    پاسخ دادنحذف
  14. @ م.پارسا
    نه نخ نبستم. اما وقتی می خواهد یادم بره به دوست هایی مثل بچه های به کسی نگو فکر می کنم و دوباره یادم میاد باید نفس بکشم :)

    پاسخ دادنحذف
  15. عمو زروان اتفاقا برعكس مني
    من وقتي مي خوام به بچه هاي به كسي نگو فكر كنم نفس كشيدن يادم ميره
    خب مگه يه بچه چهار ساله چقدر توانايي داره؟هم نفس بكشه هم به شما فكر كنه.دوتا كار به اين مهمي .

    پاسخ دادنحذف
  16. @ م.پارسا

    صفای چیزت ( معرفتت) .بچه به این باحالی و با چیزی( باهوشی) تو دنیا نیست . چیزت (مرامت) را عشق است:))

    راستی کسی می دونه این reply چرا کار نمی کنه. یا چطور کار می کنه؟ من که نمی تونم ازش استفاده کنم

    پاسخ دادنحذف
  17. نمردیم و شیطونیه زروان ِ بد اخلاق رو هم دیدیم

    (آیکون یه خاله که دنبال دعوا می گرده)
    :)))

    پاسخ دادنحذف
  18. خاله همه توي برخورد با يه بچه چهار ساله اينجورين.معلوم نيست كه با شما هم اين رفتارو داشته باشه
    نگاه@
    عمو من كه نخواستم درستش كنم.وزنش هم خيلي خوبه ولي نمي تونم بفهمم جمله خبريه يا سوالي يا ....
    مثلا داري به طرف مي گي مغرور يا ...ببخشيد نمي تونم منظورمو برسونم.
    من چند ساعتي نيستم.دارم ميرم تعميرگاه ماشينمون يعني ماشين بابامون خراب شده آب رادياتور مياد زير پا .مي خوايم سوار شيم بايد چكمه بپوشيم.مامانمون ميگه چندتا ماهي قرمز بندازيم كف ماشين هم فاله هم تماشا.:)
    عمو زروان تو هم اون چيزت منو كشته.همون چيز ديگه...معرفتت.

    پاسخ دادنحذف
  19. @پارسا جان

    ببخشيد منم قصدي نداشتم حرفم اين بود كه
    افسوس كه از اين مغروري كه با عشق غريبي

    پاسخ دادنحذف
  20. @ قاصدک
    خاله ما کجامون بداخلاقه . یک کم چیز بلد نیستیم. تعارف بلد نیستیم.خوش اخلاق تر از من نیست. چیزم (ماهم) :))
    @ م.پارسا
    چیز ( معرفت) ما که به پای چیز شما نمی رسه .چیز (مرام) شما کجا چیز ما کجا ((=

    پاسخ دادنحذف
  21. قشنگ بود. دوست داشتم. ممنون

    پاسخ دادنحذف
  22. چقدر خلوته امروز اینجا !
    زود باشین کامنت بذارین ببینم

    (آیکون یه خاله که داره دستور میده)

    پاسخ دادنحذف
  23. هی فلانی ...
    هنر زیر افسوس پنهان شود ...
    به نگاه :
    روا باشد که از چون او کریمی ...
    نصیب تو بود افسوس خوردن ...

    پاسخ دادنحذف