شهریور ۱۴، ۱۳۸۹

خشت چهارم : جبر و احتمال

با فرض ِ رفتنت ، احتمالم صفر است ...

۱۴ نظر:

  1. عالی...
    لابد او هم دنبال بی نهایت خویش هست که میرود و تنهایت میگذارد...

    پاسخ دادنحذف
  2. از محور ایگرگ ها برو بالا. بی خیال

    پاسخ دادنحذف
  3. و با فرض ماندنت ، احتمالم یک
    :)

    پاسخ دادنحذف
  4. قشنگ بود ولی فکر کنم بعد از "احتمال" یه چیزی می خواد مثلا "احتمال ماندنم" یا "احتمال بودنم" یا ...

    پاسخ دادنحذف
  5. قشنگه
    عنوانشم عالیه وتداعی گر جبر رفتنه
    نظر زروان به نظر من نزدیکتره!!
    چون تو بخش اول رفتن اومده فک کنم بخش دوم نیاز به یه واژه مرتبط با اون(شاید متضاد)داره که کامل بشه

    پاسخ دادنحذف
  6. معمار آریایی۶/۱۴/۱۳۸۹ ۱۲:۳۴ ب.ظ.

    به بهانه :
    مرسی ، شاید ...
    به بینهایتِ یک انسان چیه ؟

    به قاصدک :
    خوب بود ...
    :)

    به زروان :
    مرسی
    منظور اینه که من بی تو احتمال ندارم ...
    نمیخواستم محدودش کنم به چیزی ... یعنی نیستی ، همه چیز ...

    به سمیه :
    مرسی
    درسته ، حکایت جبر رفتنه و ...

    پاسخ دادنحذف
  7. من بی تو....مگر ...مگر منی بی تو هست
    از زندگی بدون تو شستم دست
    می خواستم از دست خودم بگریزم
    مرگ آمد و بند کفشهایم را بست

    پاسخ دادنحذف
  8. معمار آریایی۶/۱۴/۱۳۸۹ ۲:۳۲ ب.ظ.

    به سمانه :
    قشنگ بود ...
    مرسی

    پاسخ دادنحذف
  9. به یدک کِشِ نام عشق دوران کودکیمان :
    ممنون از ...

    پاسخ دادنحذف
  10. جای حرف باقی نمی گذارد .
    بیست

    پاسخ دادنحذف
  11. چه کنم که بودنم هم در دامنۀ وجودت تعریف نشده است !

    پاسخ دادنحذف
  12. به کسی که تمام کامنتهایش هم با فکر است:
    عالی بود مهندس.احتمالت تو حلقم!

    پاسخ دادنحذف