شهریور ۲۲، ۱۳۸۹

درد بی درمان

درمانده که بود از درد داد می کشید؛
دُردانه که شد، از بی دردی!
دردا! ز دردهای بی درمان.

۱۴ نظر:

  1. مصی
    فونتشو درست کن . یا شاید من مشکل دارم ببینم
    از وُرد کپی نکن مستقیم توی قسمت
    HTML
    بنویس
    الان حرفاش درست زده نشده

    پاسخ دادنحذف
  2. مرسی سوری <":
    انجام شد. :*
    حواسم نبود تو HTML تایپ کنم.

    پاسخ دادنحذف
  3. یه شعری هست که می گه «درد بی دردی علاجش آتش است» یا چیزی شبیه به این، منو یا این انداخت

    قشنگ بود خاله ی دردانه ی دردمندم

    پاسخ دادنحذف
  4. به نظر من آدم هاي درمانده از درد داد نميكشند
    درمانده گان به دردهايشان عادت كرده اند...

    پاسخ دادنحذف
  5. بی دردی هم خودش یه جور درماندگیه.یعنی چه درد داشته باشی و چه بی دردی درمانده ای.هر دوتاش یکی میشه.

    سوای از این، نفهمیدم دردانه در اینجا به چه معنی به کار رفته؟
    از دوخط و تضادش این طور برمیاد که دردانه باید متضاد و متقابل با درمانده باشه.ولی واقعا اینطوریه؟ از چه دیدی درمانده و دردانه با هم متقابلند که رفتارهای فرد در درماندگی و دردانه گی باید متضاد باشه؟
    من زیاد متوجه نشدم.الان فقط می تونم به واج آراییش دقت کنم.

    پاسخ دادنحذف
  6. خط دوم بجای "ز" شاید بهتر بود "از" باشه
    و خط سوم برعکس

    ولی کلا خوب بود
    مرسی

    پاسخ دادنحذف
  7. @ قاصدک
    نظر تو فقط در مورد فرم بود.
    این پست فرمش خیلی خوبه.پیچ این پست توی محتواشه.باید سر محتواش بحث کرد

    پاسخ دادنحذف
  8. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخ دادنحذف
  9. در مورد تضاد درمانده و دردانه با رضا موافقم
    فرم کار خوبه مخصوصا واج آرایی "د"
    ولی اون دو تا کلمه....

    پاسخ دادنحذف
  10. *هستی:
    ؛؛)

    *حیاط خلوت:
    مرسی دردونه :×

    *بهانه:
    از نظر من وقتی نتونی به درد عادت کنی، درمونده می شی. اما خب ممکنه داد نکشی. ؛)
    مرسی بهانه جونم.

    *عمو رضا:
    مرسی از نقدی که کردی
    درست می گی عمو؛ این دو کلمه متضاد نیستند، اینجا فقط سعی کردم تضادشو در کسی نشون بدم که از بی کسی (درمانده گی) درد می کشه و آرزو می کنه که همه دورش باشن (دردانه گی) تا دیگه درد نکشه، اما بازم درد می کشه!!
    تضادشون تو دردکشیدن یا نکشیدن، و تنها بودن یا نبودنه.
    اعتراف می کنم که تقابل خوبی نیست، حداقل از نظر معنایی، ولی واقعا کلمه دیگه ای ندارم که جایگزین کنم. شما چی پیشنهاد می کنی؟

    *قاصدک:
    مرسی خانومی؛ اتفاقا خودم هم این "الف" و چند بار تو این سه خط جابه جا کردم، اما اینی که گفتی به دلم نشست، تغییرش دادم :×

    *سمیه:
    مرسی سمیه؛ درمورد اون دو کلمه، بالا برای عمو رضا توضیح دادم.

    پاسخ دادنحذف
  11. @مجذور یک بی نهایتِ عجیب
    مرسی از توجهت
    عالی شد
    :)

    پاسخ دادنحذف
  12. @مجذور یک بی نهایت عجیب
    مرسی که توجه کردی.
    کلمات دیگه فرمش رو بهم میزنه.ولی دردانه اون کلمه ای نیست که باید اونجا باشه.
    فکر می کنم بهش

    پاسخ دادنحذف