بهمن ۲۵، ۱۳۸۸

بادبادك

من از باد نمي ترسم. از آناني مي ترسم كه با باد اين طرف و آن طرف مي روند و در راه به صورتم مي خورند

۲۰ نظر:

  1. @ پارس
    به به م.پارسای گرامی
    پستش فرشاده فکر کنم . بچه درس داره. احتمالا یادش رفته برچسبش را بزنه .
    @ فرشاد
    فرشاد جان آدمهایی که با باد مسیرشون تغییر پیدا می کنه کم نیستند. اما اگر منظورت حوادث چند روز اخیره من باهات موافق نیستم.این مرزی که وجود داره چون شناختیه آنقدر عمیقه که اصولا آدمهای این ور و آن ور نمی تونند برن تو جبهه اون طرفی .ولی تاکتیک هاشون ممکنه با هزینه هایی که باید متحمل شوند تغییر کنه

    پاسخحذف
  2. در کامنت قبلی پارسا اشتباها بدون الف نوشته شده با عرض پوزش فراوان از م.پارسا

    پاسخحذف
  3. سلام عمو زروان@
    خيلي مخلصيم.
    اون نفر سوم هم كه آنلاينه سلام

    پاسخحذف
  4. عمو زروان يه بحث بنداز وسط چيزي ياد بگيريم

    پاسخحذف
  5. @م.پارسا
    سلام خاله جان
    چه عجب آقا تشریف آوردن
    :))
    بله ، پست برای فرشاد بود
    رفتم لینک گذاشتم الان

    پاسخحذف
  6. @زروان
    سلام خاله جان
    من یه چند ساعتی نیستم خاله
    هوای این پارسای ما رو داشته باش یه وقت دست به کبریت نزنه
    :)))

    پاسخحذف
  7. سلام م.پارسا و عمو زروان

    دلم برای به کسی نگو و همه ی بچه های اینجا تنگ شد....

    فرشاد@
    من هم از کسانی که همیشه باد برایشان تصمیم میگیرد می ترسم مبادا روزی طوفانی شوند به زندگیه من....

    پاسخحذف
  8. قاصدک@
    سلام خانم شما هم هستین....

    پاسخحذف
  9. سلام خاله ها
    عمو زروان ما مواظب خودمون هستيم.كبيرت نمي خوايم فندك داريم.

    پاسخحذف
  10. @ پارسا
    من رفتم به کارهام برسم بیام الان فقط خودم آنلاینم :(
    عجب بادی در این به کسی نگو می وزه ها .دو پست دیگه بدیم میشه بادهای صد و بیست روزه .بیا تو به همه بگو تا یک بحث اساسی بکنیم.در مورد مضرات فندک و نفت .جلو مردم نمی خوام چیزی بهت بگم

    پاسخحذف
  11. سلام به همه اللخصوص به اونی که آنلاینه و مامور شنود :))
    شنیدین فلانی مثل باد نظرش برمیگرده ( حالا ما نگفتیم مثل بوقلمون رنگ عوض میکنه ، شما هم نگین )
    آخ که این وزیدن باد توی به کسی نگو شده پژواک ِ لاله های گوشم .

    پاسخحذف
  12. سلام ماندالايز
    شما آقايي.اينو در جواب كامنتت توي وبلاگم كه چند لحظه پيش نوشتي نوشتم.اوني كه گفتي خود منم شايد هم بيشتر.:)

    پاسخحذف
  13. عمو ماندالايز اگه ميشه يه نظري توي به همه بگو بده.ببينيم آخر بايد مهمونارو چه جوري دعوت كنيم.نظرت مهمه.

    پاسخحذف
  14. سلام
    می تونی یه تیکه کاغذ باشی تا باد این ورو اون ور ببرتت
    یا
    می تونی یه بادبان باشی تا با باد این ورو اون ور بری !!!

    پاسخحذف
  15. @همه
    سلام
    پست واسه منه ،‌ببخشيد ديگه مشغله زياده
    ضمن اينكه احتمالا ديگه نتونم اينجا سر بزنم/

    @زروان
    پست نه فقط قصه روزهاي اخير بلكه قصه سالهاي زياد روزگار ما است ..
    هميشه بوده اند آنانكه بادبادك بوده اند

    پاسخحذف
  16. @قاصدك
    ممنون آبحي بابت اصلاح كارهاي داداشت

    پاسخحذف
  17. من از عصیان وحشت در شب پاییز می ترسم ...

    پاسخحذف
  18. خيلي قشنگ بود فرشاد آفرين

    پاسخحذف