اسفند ۰۲، ۱۳۸۸

سيب

من و تو مثلِ يه سيبيم مگه نه
توي اين دنيا غريبيم مگه نه
رنگ سبزِ دونه هاي دلمون
واسه اين خيلي عجيبيم مگه نه
بغضاي خيسمون و پاك مي كنيم
بدونن خيلي نجيبيم مگه نه
آخرش چي خودشون خوب مي دونن
من و تو مثلِ يه سيبيم مگه نه

۲۶ نظر:

  1. نزنيد نزنيد

    من يه چيزي بگم مطلع اين شعر مال سال 1375 بعد يه بار همينجوري از دهنم پريد جلوي خاله قاصدك بعدش خاله گفتش قشنگه پستش كن بعدش من هم ديشب دو دقيقه براش وقت صرف كردم و اين شد فكر كنم حرفام رو با توجه به مشكل قافيه زدم ولي به غير از مشكل وزني كه هيچ وقت قبول نمي كنم از لحاظ مفهومي و ساختاري نقد پذيرم ممنون مي شم از نقدهاي سازندتون
    هااااااااااي من مي ميرم براي مشت و مال پارسا كجايي عمو تازه از قله برگشتم ماساژ ماساژ نقد نقد مي خوام

    پاسخحذف
  2. می بینم که پست شهید شده نگاه مجددا احیا شده :)
    شعرش خیلی قشنگ و روانه ولی من فقط با " رنگ سبز دونه های دلمون" مشکل دارم. مگه دل هم دونه داره؟تازه سیب هم دونه سبز نداره.

    پاسخحذف
  3. خوبه...ساده و روونه.
    منم با زروان موافقم.سیب دونه سبز نداره.
    یه مشکل دیگه هم دارم. "بغضای خیس"
    گونه خیس رو میشد جاش گذاشت بهتر بود.چون بغض خیس وجود نداره اگر ما مخیله رو بکار بندازیم و قبولش کنیم بعد چه جوری میشه بغض خیس رو پاک کرد؟ حداکثر میشه بغض رو فرو داد یا به اصطلاح فرو خورد

    پاسخحذف
  4. @زروان

    ممنون خاله قاصدكه ديگه روي حرفش نميشه حرف زد

    اتفاقا همه حرف شعر من توي همين بود اينجا بحث سيب نيست تمام تشبيه هاييه كه از اين ميوه توي فرهنگ اصيل ايراني داره
    آره دل هم دونه داره دونه هايي به رنگ طبيعت به رنگ زندگي مي تونه هنوز شاداب باشه با طراوت منظور من تخم هاي سيب نبود منظور من ...

    بابا جلوي توپچي كه نبايد ترقه در كرد كه
    زروان من اصلا براي چي اين توضيحات رو بايد به تو بدم زماني كه بهتر از من بلدي هان؟

    همه اين ها رو تو خودت بهتر مي دوني

    در ضمن ما بيشتر تر تر از ديروز

    پاسخحذف
  5. @رضا

    يا حالا عمو رضا به قول خاله قاصك

    من همه حرف هاي شما رو قبول دارم و بلدم توي شعراي ديگه ام استفاده ميكنم

    مي تونستم از بغض كال استفاده كنم مي تونستم از چشماي خيس استفاده كنم و خيلي از چيزهاي ديگه كه ميشه جايگزين كرد ولي همه حرف من رو اين واژه ها ميزدن
    گاهي مجبوري گريه كني و اشكت رو كسي نبينه تا صورتت با سيلي سرخ نگه داشته بشه و در نگاه ديگران حالا شايد نجابتت به نوعي حفظ بشه اونوقت مجبوري فقط بغض كني گريه ديگه راهي نداره از طرفي خوب ديگه بغض كال نيست يه بغضيه كه خيسه توي دلت گريه مي كني

    نمي دونم چطوري توضيح بدم من زماني كه مي خوام بنويسم اول لمس مي كنم حس مي كنم بعد مي نويسم

    همين

    پاسخحذف
  6. صبح يه كامنت مثل زروان گذاشتم ولي نشد حالا كه دوباره خوندم ديدم درسته .منظور نگاه اين بوده كه دونه هاي دلشون بر خلاف دونه هاي دل بقيه(سيبها) سبزه و اين عجيبه...مگه نه؟
    ولي ارتباط ديگران با اين دوتا رو نمي فهمم.خب اگه اين دوتا مثل همن و البته عاشق هم چه ربطي به ديگران داره كه هي ميخواد ثابت كنه كه نجيبا و خوبن و سبزن و مثل هم هستن

    پاسخحذف
  7. يه كم دستگاه مختصات نگاهتون رو عوض كنيد شايد جوابتون رو بگيريد من بيشتر توضيح نميدم

    پاسخحذف
  8. تركيب بغضاي خيس فوق العاده بود.
    عمو رضا با عرض معذرت بايد بگم يه شاعر خوب كسيه كه يه تركيب خلق ميكنه و اين يه شاعر رو سالها زنده نگه ميداره.مثل حافظ كه از تركيب نرگس عربده جو استفاده مي كنه و واقعا شايد براي رسوندن منظورش بايد سه صفحه مي نوشت تا آدم بفهمه كه چشماي طرف انقدر گيرا بوده و زيبا و شيطون و زيرك و وحشي و عاشق و مست و...ولي با خلق يه تركيب همه رو به آدم مي فهمونه.
    استاد اين جور تركيب درست كردنا خاقانيه.
    وگرنه دوتا قافيه كنار هم رديف كردن و وزين كردن رو خيليا بلدن

    پاسخحذف
  9. عمو نگاه من فكر مي كنم اين شعر بيتاي بيشتري داره كه شما اينارو از توش انتخاب كردي.
    آدم تا مياد وارد ماجرا بشه يه دفعه تموم مي شه.
    به نظر الكن من از نظر فني ايرادي نداره

    پاسخحذف
  10. @ نگاه
    ما بیشتر به توان نگاه مهربونت
    من با پارسا موافقم البته بغض خیس فکر کنم مسبوق به سابقه باشه در شعر ولی پاک کردن بغض خیس تشبیه قشنگ و ظریفیه واسه خوردن بغض. ولی هنوز هم دونه دل را نمی فهمم.اگه بذر بود معناش بیشتر به ذهن نزدیک بود.مثلا بذر محبت. یا اگه اقلیم بود بیشتر درکش می کردم.دل یک چیز یکپارچه است دونه دونه نیست .
    ولی کلا حس خوبی میده شعرت به آدم. تو یک حال و هوای لطیفی میری با این شعر

    پاسخحذف
  11. @م.پارسا و عمو نگاه
    به هر حال هر ترکیب جدید ترکیب خوبی نیست.بازم این از دید منه.من نمی تونم بغضای خیس رو تصور کنم.واقعا نمی تونم تو خیال تصور کنم دارم بغضای خیس رو پاک می کنم.نمی خوام بگم بده میگم با هم نمی خونه.اگه پاک کردنیه باید گونه خیس باشه مثلا و اگه تاکید بر بغض خیس که دیگه پاک کردنی نیست و باید یه فعل دیگه براش آورد.

    شاید حرف من شما را به اشکال قانع نکرد ولی پاسخ ها هم منو اقتاع نکرد.

    پاسخحذف
  12. عمو زروان دانه دل كه زياد توي شعرا استفاده شده چيز عجيبي نيست مثلا سهراب ميگه:
    خوب بود این مردم "دانه های دلشان" پیدا بود
    دانه دل بعضي از وقتا استعاره از اشك چشمه .انگار كه دل داره دونه دونه مي چكه.خيلي معنيها داره و توي شعر زياد استفاده شده.برداشت من از شعر نگاه اينه كه مي خواد بگه اون وجود من و تو كه قابل ديدن نيست همرنگه و البته با رنگ ديگران فرق ميكنه.

    پاسخحذف
  13. عمو رضا شما كاملا درست ميگيا
    بغض قبل از اشكه .وقتي بغض مي تركه ميشه اشك كه خيسه . بغض قبل از تركيدن خيس نيست منظور شما دقيقا اين بود و البته كاملا درسته.
    ولي چيزي كه نگاه ميگه اون حالتيه كه بغض داره و به خاطر نجابتش نمي تونه تبديل به اشك بشه پس توي خودش گريه مي كنه.تا حالا توي خودت گريه نكردي؟ درسته كه اون گريه اشك نداره ولي ازش بر مياد كه داره.
    واقعا توضيح دادن سخته ها من درك مي كنم منظور نگاه چيه ولي نمي تونم بگم.البته اگه بغض تركيده خيس رو يه جوري تركيب مي كرد ديگه آخرش بود.

    پاسخحذف
  14. @زروان

    ببخشيد من داشتم ناهار مي خوردم و در اين فكر بودم كه بيام و در مورد دانه دل همين هايي كه پارسا نوشت رو بنويسم كه خوب اصولا پارسا هميشه زودتر اقدام مي كنه چون بيشتر از من مي دونه آره توي شعر سهراب هم اول داره از انار و دانه هاش صحبت مي كنه بعد درباره دانه هاي دل صحبت مي كنه يا يك مجموعه زلال كه حالا دل نام داره اينجا هم شامل قطره هاي زلال زياديه كه اون مجموعه زلال رو تشكيل مي دن حالا اون دونه هاي زلال دل من و اون سبزه فكر كنم پارسا ديگه همه چيز رو گفت

    @پارسا

    عزيزم گاهي از اينكه اينقدر منو مي فهمي تعجب مي كنم واقعا تو فوق العاده اي

    @عمو رضا

    نوشته هاي منو اگه كامل خونده باشين فكر كنم مضمون حرفم بايد شما رو قانع كرده باشه

    من هيچ وقت به اين فكر نكردم تا حالا كه شايد اگه يك اصطلاح رو مي نويسم براي بار اوله يا نه چون پهنه ادبيات اينقدر وسيعه كه انسان نمي تونه با صراحت اين رو بگه ولي چيزي كه خوب مي دونم درباره اينكه هميشه يه چيزي رو لمس مي كنم بعد مي نويسم بغض خيس بغضي نيست كه بشه خوردش يا فرو بردش بغضيه كه دلت رو گريه مي ندازه

    نمي دونم تا حالا توي دلت گريه كردي يا نه ولي من گريه كردم اين حسم بود نجابت هم سر جاي خودش

    بعد هم اين كه من ديگه عادت دارم كه غزل هام رو تار و مار كنم از بيت هاش مي گذرم ولي سعي مي كنم كه زيبا بشه و مفهوم رو هم برسونه

    در هر صورت از نقد بسيار زيباي همتون متشكرم واقعا خستگيم در رفت افتخار مي كنم كه يكي از كوچيكترين عضوهاي اين وبلاگ هستم

    پاسخحذف
  15. @ م.پارسا
    خوب سهراب قبلش میگه

    من اناری را می کنم دانه
    کاشکی این مردم دانه های دلشان پیدا بود

    دانه های انار تنها دانه هایی هستند که به هم پیوسته اند و در ضمن قرمزند و به خودی خود شکلی شبیه به قلب دارند و حالت گوشتی و ترد دارند.
    اما این جا صحبت از سیب شده و طبیعتا دانه سیب به ذهن میاد.دانه سیب سیاهه و سخت و تنها قسمت محدودی از سیب ر ااشغال می کنه .من دانه دل را جز در این مورد خاص سهراب جای دیگه ای ندیدم.

    پاسخحذف
  16. عمو زروان مثل اينكه ما دوتا عين هم سرتق ايم كم نمياريم كه.
    هرشبي بر خاکش از خون دانه دل کشتمي
    هر سحر خون سياوشان از او بدرودمي (خاقاني)
    خاقاني توي اين شعر قطره هاي خون رو به دانه دل تشبيه كرده كه هر شب داره خون گريه مي كنه

    پاسخحذف
  17. ببين زروان اگه ادامه بديم پاي همه خدابيامرزا رو مي كشم وسطا
    تازه امروز يه چيزي درباره "بذاريد" و "بزاريد"كشف كرده بودم .با اين وضع ميذارم براي يه روز ديگه.
    عموها واقعا ممنون آدم فكر ميكنه اومده دانشگاه دكتري ادبيات بخونه

    پاسخحذف
  18. سلام
    نمی دونم چرا تو وبلاگ خودت نمی تونم نظرمو بذارم
    راستش از این کارت حالا مال هر چند سال پیش که هست نه تنها خوشم نیومد بلکه بدمم اومد
    منو یاد مریم حیدرزاده میندازه
    لوس و چیپ
    از اینکه بی پرده میگم واقعن منو ببخش .

    پاسخحذف
  19. @ماندالايز

    از نظر من تو خدايي

    هر چي بگي درسته ولي خوب خاله خواسته بود من هزار تا شعر دارم كه ماله سال هايي كه 18 يا 17 يا حتي كوچكتر بودمه ولي هيچ وقت ننوشتم درسته من و مريم حيدرزاده با هم شعر رو شروع كرديم كاراي اون زمون من هم خيلي خوب بود ولي همه رو ريختم يا اينكه هيچ جايي نخوندم كه كسي اين حرف رو بهم نزنه ولي اين رو هم خودم بدم نميومد و هم اينكه خاله خواسته بود همين

    حالا اگه شما بدت اومد من عذر مي خوام ديگه هم حرفي ندارم من شعر چيپ نمي گم هيچ وقت خودت مي دوني

    پاسخحذف
  20. @ م.پارسا

    دقیقن شبیه به همیم در این زمینه.بگذار پای خدا بیامرزها بیاد وسط یک یادی از آنها بشه.
    باز هم نظر من اینه که اینجا هم خاقانی دل را به عنوان یک کل به دانه تشبیه کرده ولی نگاه میگه "دونه های دلمون" یعنی دونه ها یک قسمتی از دل هستند.
    و باز هم همون مورد سهراب اینجا تکرار میشه اینجا هم دانه بعد از خاک ذکر شده که با هم تجانس دارند ولی دانه و سیب با هم تجانس ندارند.

    پاسخحذف
  21. بدبخت اين شاعرا كه داره بدنشون توي گور ميلرزه.

    دانه دل : ميان دل .سياهي دل . اسودالقلب . سويداءالقلب . سوداءالقلب . شَغْف . شَغَف . سواد. سويداء. شغاف . (منتهي الارب ). حبةالقلب . (دهار):

    از دانه دل به کشت شادي
    يک خوشه بساليان مبينام(خاقاني)

    در دانه دل نماند مغزآوخ
    در خوشه عمر دانه بايستي (خاقاني)

    دل خورشید نیز مایل اوست زان كه این دانه پاره ی دل اوست (سعدي)



    تخم وفاست دانه دل چون بدست تست
    خواهي بزير خاک بنه خواه زير آب .(خاقاني)

    دانه دل چون دانه نار از پوست ميخورد(ناصر خسرو)

    از پي مشتي جو گندم نماي
    دانه دل چون جو و گندم مساي (نظامي)

    پاسخحذف
  22. @ م.پارسا
    چرا تنشون بلرزه؟. خوشحال هم می شوند که یادی بشه ازشون.
    من واقعا این شعرها را نخوانده بودم و این حرف که دل به دانه تشبیه نشده را پس می گیرم. ولی باز هم همان دو مشکلی که قبلا گفتم در مورد شعر نگاه هست . اینها پاسخی به آن دو موردی که ذکر کردم نیستند.

    پاسخحذف
  23. تركها يه مثالي دارن .اينجور موقع ها مي گن
    سَن ديَن اولسون شر ياتسو
    يعني هرچي تو ميگي باشه شر بخوابه
    ما كه رفتيم بيچاره اونايي كه موندن:)

    پاسخحذف
  24. @همه

    بچه هاي به كسي نگو يه سوال؟

    موافقيد به كسي نگو بره رو دامنه .com ???

    پاسخحذف
  25. نگاه عزیز :
    نگاهت به سیب خیلی قشنگه !

    پاسخحذف