بهمن ۱۴، ۱۳۸۸

بار اخر....

چیه....؟ ترسیدی؟؟

تا به حال به مرگ بوسه نزدی می دانم

نفسم را حبس می کنم

خودت مرا ببوس

۲۳ نظر:

  1. پرسپولیس سرور استقلاله
    پرسپولیس زلزله .......... محبوب هر چی دله
    پرسپولیس هورا .. استقلال سوراخ

    پاسخحذف
  2. این پست صاحاب نداره ؟
    قاصدک کجایی پس ؟!!

    پاسخحذف
  3. منم تا ندونم اینو کی نوشته نظر نمیدم که!!

    پاسخحذف
  4. نفست را هرچقدر هم حبس کنی
    من دوست ندارم حالا حالا ها تو را ببوسم...

    پاسخحذف
  5. یک کامنت به ذهنم رسید اومدم بنویسم دیدم قشنگه گفتم بکنمش یک پست . ممنون بابت سوژه .
    مهم این است که یار بوسه بزند. مرده و زنده بودن ما خیلی مهم نیست

    پاسخحذف
  6. معذرت می خوام.... وقتی این و نوشتم حالم خوب نبود ...
    الان درستش می کنم

    پاسخحذف
  7. ماندالایز @ بهانه @

    حالا نظر بدین لطفا

    زروان@
    مطمئنی مرده و زنده فرقی نداره؟

    بهانه جون@
    حالا که فهمیدی منم میبوسی؟

    پاسخحذف
  8. @ سارا
    حالا که پرسیدی می بینم انگار خیلی هم مطمئن نیستم.می خواهم زنده بمانم :)

    از شوخی گذشته اگر بخوام توضیحش بدم پستی که قراره بعدا بگذارم لو میره.

    پاسخحذف
  9. زروان @

    این بد جنسیه که توضیحش رو اینجا نمی دی اما ایرادی نداره منتظر پستت می مونم

    پاسخحذف
  10. بودن به از نبود شدن
    خاصه در بهار
    .....
    حالا تا بهار هم می مونم ببینم چی میشه !
    البته اگه از 5شنبه هفته ی دیگه جون سالم به در ببرم !!!

    پاسخحذف
  11. قاصدک@
    جونت سلامت خانم
    این بهار که خوبه بهار های زیادی باید بمونی

    پاسخحذف
  12. @سارا
    فدای تو خانوم
    :)
    پست قشنگی بود سارا

    پاسخحذف
  13. سارا@ یعنی این الان از فرمایشات جناب عزراییل بود؟؟!!

    پاسخحذف
  14. بهانه@

    یعنی عزرائیل پیشنهاده بوسه میده؟

    پاسخحذف
  15. سلام
    مرگ،خوابي شيرين،

    در آغوش خاك گرم كه جسم سرد مرا در آغوش ميگيرد

    تا همه ي بي مهري ها وسردي ها و نامردي ها را به فراموشي بسپارم.

    پس...به جای بوسه من تو را سخت در آغوش خواهم گرفت...

    پاسخحذف
  16. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  17. @سارا

    خيلي قشنگ بود يه چيزي توي ذهنمه روي شعر تو وقتي چكيد روي كاغذم برات مي نويسم توي همين پست منتظر باش

    من خيلي دوست داشتم آفرين
    سارا شده صاايران

    هر روز بهتر از ديروز

    پاسخحذف
  18. نگاه@
    مرسی عمو شما لطف داری

    منتظر می مونم

    یک استکان چای@

    وقتی به مرگ این طوری نگاه می کنم سخت برایش لحظه شماری می کنم

    پاسخحذف
  19. @سارا
    خب من نگاهم به مرگ همینطوریه.البته این یه قسمت از توصیفمم هست.این یه تیکه از پستم بود که توی وبلاگ قدیمیم راجبه مرگ نوشته بودم.
    اما قشنگه مرگ.شاید اسمش هولناک باشه.خودم تا حالا نمردم اما فکر نکنم اونقدر هولناک باشه...

    پاسخحذف
  20. یک استکان چای@

    راستش منم فکر نمی کنم مرگ هولناک باشه....من مرگ رو لمس کردم وقتی جسم سرد عزیزم رو به آغوش کشیدم.... اونجا فهمیدم بوسه زدن به مرگ نمی تونه سخت باشه یا هولناک

    پاسخحذف
  21. @سارا

    سلام سارا ببخشيد فكر كنم چند روزي خيلي دير شده من خيلي حس خوبي نسبت به شعرت داشتم و يه كار جالب هم نوشتم روي كارت ولي هي تموم نميشه هر چي نگاهش مي كنم انگار يه چيزايي كم داره شايد اگه 12 سال پيش بود برات مي نوشتم ولي الان يه مقدار محافظه كار شدم تا كارام خوب از آب در نياد نمي نويسم در هر صورت كه يه شعر طلبت كه براي تو گفتم و دارم روش كار مي كنم

    البته از اينكه ذهن منو به كار انداختي تا بتونم يه كار ديگه خلق كنم ممنون اميدوارم كه هر روز و هر روز بيشتر از قبل پيشرفت كني

    پاسخحذف
  22. نگاه@

    ممنون این خیلی خوبه که بهش اهمیت دادی و می خوای روش کار کنی از همین الان میگم خیلی دوسش دارم

    پاسخحذف