شهریور ۱۵، ۱۳۸۹

بار الها

کافر
مشرک
مشکوکم نمیران

۳۱ نظر:

  1. ایده این ممکنه دعای خوبی باشه ولی متاسفانه از نظر من مینیمال خوبی نیست. مینیمال باید نکته ای یا هنری درش باشه. به نظر من دعاهای ما پر از این جمله ها هستند. وقتی که مجموعه کاملی مثل دعاهای مفاتیج در دسترس هست ،کسی برای خوندن شبیه آنها در یک وبلاگ ، وقتش رو صرف نمی کنه. خواننده وبلاگ رو می خونه که یه مینیمال در سبک سایر مینمال های این وبلاگ بخونه. البته این نظر کاملا شخصیه. ولی به نظرم این نوشته چون خلاقیت خاصی درش نیست در حد به کسی نگو نیست.

    پاسخحذف
  2. گذشته از تمام این چیزهایی که گفته شد.مشکوک مردن مگه بده؟ چرا حتما باید با یقین مرد؟

    پاسخحذف
  3. اختلاف نظر شدید با زروان!

    مینی‌مال نوشتن فقط یه سبک خاص رو شامل نمی‌شه. گاهی توش یه خلاقیتی هست، گاهی بی‌هیچ خلاقیتی یه خواسته‌ی قلبی.

    اتفاقن به نظر من وقتی ما سعی کنیم فقط "خلاقانه" بنویسیم این خلاقیته به مرور تبدیل می‌شه به یه فرمول تکراری برای استفاده از حوادث اطراف. چیزی که توی بیشتر مینی‌مال‌های خود زروان هست. اون اول شروع به‌کار خیلی هم خلاقانه بوده، اما چون سعی کرده خودش رو مجاب کنه خلاقیت توش جا بده به تکرار دوست‌نداشتنی‌ای مبتلا شده.
    اگرچه چون ذاتن آدم خلاق و تیزهوشیه باز لابه‌لای این تکرار گاهی فرار هم می‌کنه و خلاقیت نو استفاده می‌شه.


    من جدن این نوشته رو دوست داشتم، و عمیقن معتقدم یه مینی‌مال لزومن نباید خلاقیت داشته‌باشه. خلاقیت باید در خدمت ذهنیت باشه، نه ذهنیت در خدمت خلاقیت.
    .

    پاسخحذف
  4. @ یکبارگی
    ممنون از تعریفت . ولی در دفاع باید بگم منظورم خلاقیت ادبی نیست . می تونی یک نگاه متفاوت به یه چیز روزمره باشه با ساده ترین کلمات .یه چیزی رو میتونی به شیوه شخصی خودتبگی .ببین من اگه بخواهم جمله دعایی بخونم ترجیح میدهم کتاب مفاتیح رو باز کنم و از آنجا بخونم. اگه بخوام تو وبلاگ یک جمله دعایی بخونم باید جمله ای باشه که منو جذب کنه یه چیزی توش داشته باشه که تو دعاهای قبلی که خوندم نیست .ولی این مینیمال اینو نداره . میشه مینیمال یه دعا باشه حتی می تونه تکراری هم باشه ولی قانون وبلاگ ما اینه که مطلب تکراری ننویسیم.در فرم یا محتوای این مینیمال چیز جدیدی نیست که من خواننده احتمالی رو جذب کنه

    پاسخحذف
  5. واج آرایی‌اش در "ک" میتونه به چشم بیاد..

    پاسخحذف
  6. یه فلسفه‌ی عمیق پشتش‌ئه
    که تبیین می‌کنه به نظر نویسنده‌اش، باید با اعتقاد به یه چیزی مرد. یعنی نویسنده‌ای که حالای نوشتن این متن به خدا معتقده (چون داره صداش می‌کنه و وجودش رو قبول داره) حتا حاضره مشرک بمیره، ولی لااقل مشکوک نباشه. شرک رو به شک ترجیح می‌ده

    من هنوز به عنوان یه خواننده معتقدم این پست بالاتر از استاندار به‌کسی نگو ئه.
    نه منظورم این باشه از همه‌ی پست‌ها بهتره، نه. از استاندارد بالاتره. از اون میانگینی که انتظار می‌ره.

    و خب نظر مخالف تو هم کاملن محترمه دیگه

    پاسخحذف
  7. @ یکبارگی
    میگه کافر مشرک مشکوک یعنی همه رو در یک سطح آورده .شک رو مهم تر از بقیه ندونسته. از نظر محتوایی هم همانطور که رضا اشاره کرد پشت این جمله یک فلسفه گریز از شک هست. هیچ وقت نباید شک کرد چون معلوم نیست کی می میریم. اگه من الان شک کنم ممکنه فردا بمیرم بدون آنکه به یقین رسیده باشم . پس بهتره شک نکنم. در حالیکه به نظر من راه یقین از شک می گذره و یقینی که به محک شک نخورده باشه یقین محکمی نخواهد بود یک یقین تزئینیه. یقین واقعی از شک نمی ترسه. از نظر راه رسیدن به یقین واقعی دقیقا از وسط شک می گذره.

    پاسخحذف
  8. نه نه زروان
    یه چیزی اشتباه شده این وسط
    یعنی یا من بد فهمیدم، یا تو. که اگه من بد فهمیده باشم و حرف تو درست باشه تمام حرف‌هام راجع به خوب بودن این پست رو پس می‌گیرم.

    برداشت من این بود:

    بار الها
    کافر
    "یا"
    مشرک
    "فرقی ندارد"
    "اما"
    مشکوک نمیرانم


    اگه منظورش این نیست و طبق نظر تو کافر مشرک مشکوک رو یه سطح گرفته و صرفن دعا کرده که در این سه حالت نمیره، کاملن با نظرات تو از اول (هرچی که راجع به این پست گفتی) موافقم . حرفم رو پس می گیرم.

    پاسخحذف
  9. اما راجع به شک

    من اون جمله‌ی شاه کار رو به‌اش معتقدم (که درست یادم نیست گوینده‌اش کی بود، شاید علی"ع"). می‌گفت «شک گذرگاه خوبی‌ست، منزل‌گاه خوبی نیست».

    اتفاقن من شدیدن به نقش مثبت و حتا بیشتر از مثبت، حیاتی شک اعتقاد دارم. اما "مردن" با شک بحث‌اش جداست. بالاخره یه جایی از زندگی باید به جواب رسید. این‌که به خیال مثبت بودن شک تا آخر عمر به همه‌چیز مشکوک باشیم (که متاسفانه الآن تبدیل شده به پز روشنفکری) نه تنها باارزش نیست، که نشان از ترس داره برای تصمیم گیری، یا کم‌بود اطلاعات. به‌هرحال باقی موندن روی شک (که زمان‌اش البته قابل محاسبه نیست. تا همون موقع که وجدان آدم تلنگر می‌زنه دیگه کافیه) خیلی متفاوته با کمک‌گرفتن از شک.

    یکی از پست‌های قدیمی‌م بود این:
    «فقط احمق‌ها شک نمی‌کنند...»
    .

    پاسخحذف
  10. @ یکبارگی
    نظرمون به هم نزدیک شد. درسته شک منزلگاه خوبی نیست . ولی مسئله همینه که ما نمی دونیم کی می میریم می دونیم ؟ اینجا که وایسادیم یقین توش هست و سکون. اگه راه بیفتیم شک بوجود میاد و تحرک . ممکنه هیچ وقت به آن جایی که سکون و یقین بعدیه نرسیم . ولی تلاشمون رو کردیم. وظیفه ما اینه که در راه معرف تلاش کنیم و شک کنیم . به یقین رسیدیم رسیدیم نرسیدیم هم تلاشمون رو کردیم.درسته شک فی نفسه مثبت نیست. در تلاش برای یقینه که ارزش پیدا می کنه و مثبت میشه ولی مردن در شک هم بد نیست وقتی تمام تلاشت رو برای یقین کرده باشی

    پاسخحذف
  11. در مورد پست اول از همه بگم که به نظرم تکراری بود حتی از لحاظ مفهوم تا حدی . اما مثل یه ضربه بود . یعنی بار اول که می خونیش توجه نمی کنی اما بار دوم می ری تو فکر .
    هر چند به نظر من کمی باید ضدیت توی مینیمالش بیشتر می شد : کافر مومن یا مشکوک . چون مشرک و کافر هر دو مقابل مشکوک و مومن هستن .
    و به نظر من شاید خیلی قوی تر می شد اگر تنها می گفت : :مشکوکم نمیران"
    تمام حرف رو می زد . چرا؟ چون به نظر من درد نویسنده اینجا تعلیق بین کافر بودن یا مشرک بودن نیست ! دردش "شکه". یعنی می تونست خیلی قوی بگه که وقتی آدم داره با شک زندگی می کنه، چقدر روزگار براش سخت تر می گذره تا زمانی که حداقل به چیزی معتقده .. و این حالیه که خیلی ها الان دارن

    در این صورت، یعنی اگر روی متنش بیشتر کار می کرد، به نظرم مینیمال خوبی می شد.

    با حرف زروان موافق نیستم که می گه دعا رو نباید نوشت یا توی مفاتیح خوند. خیلی از چیزایی کع اینجا یا هر جا نوشته می شه ، ممکنه حال قلبی و روحی بچه ها باشه ، کما اینکه ما پستای دیگه هم داشتیم با این مزمون و خب البته این حرفش درسته زروان که میگه باید حداقل ادبیات و مفهومش متفاوت باشه تا تلنگری باشه
    اما اگر بخوایم سلیقه ای برخورد کنیم مثلاً من هم از پستای مناسبتی خوشم نمیاد! مناسبت چه تقویمی ، چه مذهبی چه اتفاقات سیاسی .. به نظرم بازاریه اما خب بچه ها دوست دارن و می نویسن
    اینه که فکر می کنم حد و قالب خیلی محدود نیست و هر کس هر چی از دلش بر میاد رو می نویسه

    پاسخحذف
  12. نظرات‌مون نزدیک نشد، اصلن چسبید به هم!
    چون اتفاقن می‌خواستم تو کامنت بالایی توضیح بدم همین رو. که این بحث مردن در شک فقط در حالی صادقه که یه مقصد معین (از نظر زمانی) برای مرگ درنظر بگیریم. یعنی فرض کنیم 80 سالگی می‌میریم، و هفتاد و نه سالگی بشینیم حساب-کتاب کنیم که آیا شک‌های اساسی زندگی‌مون به یقین تبدیل شده؟ (خرده شک که همیشه هست)

    وگرنه موافقم، حرجی نیست به کسی که برای رسیدن به یقین و به همین هدف حرکت توی یه شک رو شروع کرده، و حالا زندگی‌ش تمام شده.

    پاسخحذف
  13. تو بحث و شک و یقینتون هم نمی خوام خیلی وارد شم
    همینقدر دوست دارم بگم که شک رو به یقین بی پایه و اساس یا یقین محک نخورده ترجیح می دم. به قول یه کتابی که فقط این جمله ش خوب بود:
    شک گذر خوبیه اما ایستگاه خوبی نیست

    البته نمی شه به یه یقین همیشگی رسید به نظرم. یعنی یقین مرحله مرحله دچار شک می شه و ثابت می شه و یه قدم می ره جلو
    شبیه بی نهایت پله که تو برای پا گذاشتن رو بالایی اول باید پایینی رو بگذرونی و مطمئن شی که محکمه و بعد ادامه بدی.
    اینکه شک ذهن و اعتقاد رو پویا نگه می داره
    هرچند که در شک مردن یه نظرم بد نیست، نه شکی که ساکن رها شده باشه ، شکی که داره برای رسیدن به جواب می گرده و زحمت می کشه و قطعاً اگر دنیای دیگه ای در کار باشه، یه ذهن متفکر ارزشمند خواهد بود.

    زمانی که آدم در مورد همه چیز و تمام سوالای ذهنش و عالم به یقین برسه، به نظر من دنیا تموم شده س! پس این اتفاق هیچ وقت نمی افته تا ابد . همیشه چیزی هست که تو برای رسیدن به یقین و جواب داری باهاش کلنجار می ری

    پاسخحذف
  14. انگار نظر حرکتی منم به نظر شما نزدیک شد :دی
    البته من هنوز کامنتا رو ندیده بودم
    خدایا نگیر این تفاهماتو از ما :))

    الان واسه این کامنت توبیخ می شم

    پاسخحذف
  15. @همه
    من که به همه حقایق عالم هستی شک دارم.نه این مشکوک باشم و بدبینانه نظر کنم،نه! مطمئن نیستم.به قول به بنده خدایی "نسبت به هیچ چیز مطمئن نیستم.فقط به این مطمئنم"

    @یک بارگی
    منم از پست خوشم اومد.از شکل و فرمش.محتواش جای بحث زیادی داره.ولی این که میگی این پست بالاتر از استاندارد به کسی نگوئه من شدیدا مخالفم.
    به نظر من نهایتش و با اغماض میشه استاندارد رو بهش داد نه این که بالاتر از استاندارد باشه.برعکس استاندارد به کسی نگو بالاتر از این پسته.

    پاسخحذف
  16. لازمه نويسنده يه توضيحي بده كه اين سه تا كلمه رو با هم آورده يا مشكوك رو جدا كرده.اينجوري خيلي فرق داره

    پاسخحذف
  17. م.پارسا نکته خوبی رو گفت .. منم منظورم یه جورایی همین بود

    پاسخحذف
  18. منم نظرم رو درباره شك بگم
    آقا جون توي هر مسلكي كه آدم باشه شك خوبه درصورتي كه بعد از شك در پي رسيدن به حقيقت باشه و براش تلاش كنه قبل از رسيدن به حقيقت هم مرد عيب نداره
    ولي اگه همينجور الكي شك كنه و دنبالش نباشه غلط ميكنه اصلا شك كنه چون وضعش به مراتب بدتر از قبل خواهد شد

    پاسخحذف
  19. نه اتفاقا زیاد هم فرقی نداره که چطوری باشه.
    کافر که مشخصه وضعیتش چطوره.یعنی اعتقادی نداری
    مشرک کسیه که بیش از یک خدا داره یا حداقل در عمل و اعتقاد از بیش از یک خدا حساب می بره.
    مشکوک هم کسیه که هنوز به هیچ یقینی نرسیده که خدا هست یا نیست.واحده یا چند تاست.پس منظور نویسنده مشخصه و نمی خواد یکی از این سه مورد باشه.
    مشخصه همه چیز.
    من میگم مشکوک بودن چیز بدی نیست.دوم این که به فر ض بد بودن این سه و نمردن بر این روال باید چی بود؟ نانوشته ها هم مهم.خوشبختانه نویسنده در مورد نانوشته ها هیچ اظهارنظری نکرده پس خودت میتونی هر جور میخوای بگی.

    پاسخحذف
  20. موافقم. شک چیز خیلی بدیه

    پاسخحذف
  21. @ زروان
    بار هنری متن مهمه اما اصلش مهم تره
    بازه سطح وبلاگ چقدره؟

    پاسخحذف
  22. @همه

    متن اولیه
    مشکوکم نمیران بود که به دلایلی این شد که خوندید

    پاسخحذف
  23. شک پایه نیست ، یه عبوره
    اون هم نه فقط به سمت کفر و شرک ، به سمت ایمان هم هست

    پاسخحذف
  24. بله درسته
    وقتی عبور نباشه چی؟
    البته اینجا منظور م یه خواسته است از خدا
    یه وقت چشمتو باز میکنی میبینی بین هر سه مورد در نوسانی

    پاسخحذف
  25. اینکه شک پویا و در جست جوی جواب نباشه بحثش رو بچه ها کردن .
    اون تکلیفش معلومه ...

    پاسخحذف
  26. خب با توضیح نویسنده
    من رو هم به جمع مخالفین پست اضافه کنید!

    پاسخحذف
  27. @ ایده
    بار هنری متن با پیامی که می خواد بده در تضاد نیستند.سطح وبلاگ یک عدد نیست یک مفهوم کیفیه. و به نظر من این پست از نظر فرم و جنبه های فنی و هنری از سطح نرمال وبلاگ پایین تر بود. بقیه ممکنه نظرشون فرق کنه
    در مورد شک هم باید بگم . شما این یقینی که داری رو از کجا کسب کردی ؟ از وقتی دنیا اومدی این یقین با تو بوده ؟ در اثر تعلیم و تربیت خانوادگی بوده ؟ خب اینها که ما توش نقش نداشتیم پس یقینی که ازین راه حاصل بشه مزیتی محسوب نمیشه . اگه هم بخواهیم در جستجوی حقیقت باشیم باید پویا عمل کنیم و از شک نترسیم. اگه شک رو پایه شرک و کفر بدونیم . یعنی همه چیزهایی که هست رو مقدس کردیم و تو یه دایره بسته دور خودمون می چرخیم. اصولا طبیعت آدم از شک گریزانه . اگه کسی تو شک می مونه از ناچاریه هر انسانی اگر بتونه و قانع بشه یقین رو به شک ترجیح میده. این فطریه پس هیچکس شک رو مقصد خودش نمی دونه . اگه شک رو کفر بدونیم پویایی رو از فکر می گیریم . کل دستاوردهای علمی و عقلی بشر مال اینه که کسی شک کرده به روندی که از قبل موجود بوده.اگه شک کفر باشه ما در سنت گرایی مطلق گیر میفتیم و هیچ خلاصی از این دور تسلسل نداریم

    پاسخحذف
  28. در مورد شک ، نظرم به اینی که الان زروان گفت نزدیک تره

    پاسخحذف