دی ۳۰، ۱۳۸۸

بزنم به تخته ...

همرنگ غروب سرخ دريا شده اي
عاشق كُش و مهوش و فريبا شده اي
از بس كه به خود رسيده اي، اي بانو
امشب بزنم به تخته زيبا شده اي

۱۷ نظر:

  1. خیلی زیبا بود!
    یاد این آهنگه افتادم:
    بزنم به تخته بزنم به تخته، رنگ و روت وا شده
    بزنم به تخته بزنم به تخته، ...
    بقیه اش رو یادم رفت.
    ما جلوی عمو نگاه جرات نظر دادن هم نداریم چه برسه به لودگی جات!

    پاسخحذف
  2. @ميچيكو

    عمو جون شما لطف دارين ديشب كلي پاي كامنتت كه برام توي ساحل نگاه گذاشته بودي خنديدم ميشه گفت كه قهقهه زدم و پس از مدت ها از ته دل خنديدم
    ممنون

    پاسخحذف
  3. از نظر فني كه حرفي توش نيست اگه باشه ام ما توي حدي نيستيم كه بگيم.
    ولي از نظر محتوي بايد بگم اگه منظورت از" به خود رسيدن" آرايش و اين جور چيزهاست يا تيپ زدن با لباس و چيزهاي از اين قبيله با هم اختلاف نظر داريم.
    اگه بي ناموسي نباشه بايد بگم من براي كسي احترام قائلم كه رنگ صورتش براي خودش باشه نه پنكيك و رنگ لبانش وموهاش طبيعي باشه نه رنگ رژ لب و رنگ مو .بوي سيب گلاب بده نه ادكلن بيژن.و البته وقتي در كنارش هستم به وجود خودش نگاه كنم نه نگين انگشترش و گل و بوته روي لباسش.

    پاسخحذف
  4. جسارتا من با م.پارسا موافقم.

    پاسخحذف
  5. بقیه اش اینه میچیکو:

    بزنم به تخته
    بزنم به تخته

    رنگ و روت وا شده


    بزنم به تخته
    بزنم به تخته


    صورتت ماه شده

    اگه توی آینه، وای اگه توی آینه
    یه نییگا بندازی

    چشماتو میبینی، آخ چشماتو میبینی
    مث دریا شده


    حالا بیا وسط .. آآآآه ه ه اااا

    بچرخون



    لوووووول


    (با تشکر از علی جان)
    لووول

    پاسخحذف
  6. @م.پارسا

    سلام عزيز دل عمو

    عمو جونم اين شعر صنعت تحكم داره البته اون قديم ها بهش مي گفتن تحكم الان رو نميدونم همين

    من مي تونستم كه بگم

    از بس كه بزك نموده اي، اي بانو

    ولي احتياط كردم

    و يا مي تونستم مصرع دوم حالا يا جايي ديگه از شعر از رنگ هاي

    نارنجي و سبز و آبي و ... استفاده كنم

    ولي به همون قرمز اكتفا كردم

    منظور من از اين كه گفتم زيبا شده اي اين نبود كه بگم من اينجوري دوست دارم منظورم اين بود كه من اينجوري دوست ندارم

    حتي مي تونستم به جاي سرخ دريا بگم جيغ دريا و ...
    ولي مي گم احتياط كردم
    من به نظر شما احترام مي گذارم و مي دونم همه مردها همين حالتي كه شما گفتين رو دوست دارن مثه من

    البته به خانم هاي روم بر نخوره ولي واقعيت روزگاره

    پاسخحذف
  7. م پارسا

    2 حالت داره .. اگه تو باباي م پارسايي كه هيچي .. مي توني نظر بدي و با نگاه بحث كنيد .البته من با هر دو شما دوستم . ولي نظرم به م پارسا نزديك تره !!

    اما اگه تو م پارسا 4 ساله اي !!!‌ بچه تو بيخود مي كني راجع به اين چيزا نظر ميدي !!! (آيكون يه دايي سركوب گر)
    تو برو با عروسكها و ماشين پليس بازي كن !

    پاسخحذف
  8. عمو جون
    متاسفانه اينجوري نيست كه ميگي خيلي از مردها همونجوريشو دوست دارن.دوست دارن خودشونو گول بزنن.خودتو نبين .همه مثل تو نيستن مي خواي امتحان كن مثلا يه نظر سنجي بذار كه البته بايد آقايون واقعا حرف دلشونو بزنن .به نظر من چه مرد چه زن ، حتي اگه از نظر ظاهري بد قيافه هم باشن به خاطر اينكه خدا همينجوري دوست داشتتش منم دوسش دارم.

    پاسخحذف
  9. آقا من پیرو پیشنهاد پارسا جان نظرمو بگم:

    شخصا" مثل همه آدمای دیگه زیباییه طبیعی رو بیشتر میپسندم. ولی بنظرم اگه کسی از این زیبایی بهره مند نبود، یا کمتر بهره مند بود، طبیعتا" باید آرایش کنه دیگه.
    چون هم واسه روحیه خودش خوبه هم واسه اطرافیان.
    این آرایش هم تعاریفی داره. یعنی حد و حدودی داره.
    شخصا" از آرایشهای غلیظ خوشم نمیاد و حس چندش بهم دست میده.
    مممم . آرایش دور چشم بنظرم جذابه ! البته بستگی به چشمش هم داره...

    اونهایی که خوشکلن، با آرایش زیباییشون رو از بین میبرن به نظرم.


    یکی بگه بچه برو درستو بخون 2 ساعت دیگه امتحان علوم سیاسی داری !!!

    پاسخحذف
  10. من بازم با م.پارسا موافقم.
    آدم اگه اعتماد بنفس داشته باشه که نیازی نمیبینه به عمل دماخُ(!!) لَکُ و لوچه که !
    اینا همش به خاطر خود کم بینیِِ دادا.
    اگه طرف شونصدهزار بارم مَماخِش رو عمل کنه بازم تا یکی دیگه رو میبینه که عمل کرده بازم میخواد که بینیش(!!)رو عمل کنه.
    البته این مسائل رو باید سارا که روانشناسی خونده بگن.

    پاسخحذف
  11. اصلا به شماها چه ربطی داره آخه.چهار تا مرد نشستن دارن در مورد پنکیک و آرایش و رژ لب حرف میزنین.ای بابا.شرم و حیا

    حاج می لاد شما به خوندن ادامه بده تا ما یه کمری بچرخونیم

    پاسخحذف
  12. آقا رضا
    حالا يه روز اين نسوان گروه نيستنا بذار حرفمون رو بي خجالت بزنيم.براي همسن و سالهاي فرشاد خوبه.چشماشون باز ميشه.توي خيابون هم شمشون دنبال يه آدم كه كلكسيون لوازم آرايشه نيست.
    ميلاد@توي قسمتِ هر چيز حد و اندازه اي داره موافقتم اينقدر هم وارد جزئيات نشو بچه رد ميشه اينطرفها.
    خوب شد دختراي گروه امروز دعوتن سفره بي بي سكينه ها وگرنه چه ضايع بازاري مي شد اينجا

    پاسخحذف
  13. خواستم یه غزل بذارم دیدم بحث آرایش و اینجور حرفهاست یاد حرف بابابزرگم افتادم البته من فقط اینو از دهن مامانم شنیدم که میگفت :
    اونموقع ها که یه هوایی جوونتر بود ( البته هنوز هم جوونه ها !! ) هر وقت میخواست آرایش کنه و بابابزرگه اتفاقی در حین آرایش کردن میدیدش بهش میگفت :

    بِل ِ بَمِردَن شِه قِشَنگ بوو ِن
    یعنی :
    آدم باس بمیره و خودش قشنگ باشه نه اینکه با آرایش و این چیزها قشنگ جلوه کنه
    ( البته باز هم تاکید میکنم که مامانم هنوز قشنگه و باباهه هنوز که هنوزه گاهی با یقه های پاره شده بر میگرده خونه !!! چرا ؟ آخه یکی مثلن توی خیابون به مامانم تیکه انداخته !!!!!!!!!! ::))))))))))))))) )
    تا کور شود هر آنکه نتواند دید .

    پاسخحذف
  14. @میلاد
    بچه برو درستو بخون 2 ساعت دیگه امتحان علوم سیاسی داری !!!

    @عمو رضا
    من می خونم عمو تو برقص

    ;)

    پاسخحذف
  15. چه گرد و خاكي كردين اينجا

    از اين به بعد ديگه همش از همين شعرا ميزارم تا كلي بر و بچ شيطون بتركونن

    پاسخحذف
  16. @ نگاه
    مرد مومن عقب نشینی نکن . حالا این پارسا یک چیزی گفت.کاملا مشخصه که شاعر تو این شعر اگر هم خیلی از آرایش خوشش نیاد ،در کل نظر مثبتی بهش داره. ( چه حالی میده واسه شاعر تکلیف تعیین کردن :))

    @ م.پارسا
    به نظر من همانطور که گریمی خوبه که تو فیلم دیده نشه ،آرایشی هم خوبه که تو چشم نباشه. چه مقایسه گهرباری کردم ها. کلا حکمت از این کامنت فوران می کنه

    پاسخحذف
  17. @زروان

    آخه پارسا چهار سالشه گفتم رو حرفش حرف بزنم شايد دلش بشكنه
    البته كاري ندارم به اينكه توي چهار سالگي اينقدر چشم و گوشش بازه ولي خوب ما نيمه پُر ليوان رو نگاه مي كنيم

    پاسخحذف