بهمن ۰۴، ۱۳۸۸

عصيان

انگار دگر قسمت ديدار تو نيست
هيچ آينه اي دگر پديدار تو نيست
عصيان زمانه را ببين، آخر عشق
غير از دل من دلي خريدار تو نيست

۳۱ نظر:

  1. آقا من با مصرع دوم مشکل دارم...زبونم نمیچرخه!
    بعدش هم مصرع اول با مصرع آخر یه جور تضاد داره...تو اولی انگار حسرت دیدارشو داری بعد آخرش تیکه انداختی که ..خریداری نداری...
    منظورت تو نگرفتم

    پاسخحذف
  2. @بهانه

    ممنون وزن رباعيه ديگه خيلي راحت خونده ميشه

    اتفاقا تضاد نداره ولي تيكه رو انداختم بهش مثل هميشه چون من توي اكثر شعرام بهش يه تيكه ميندازم البته اميدوارم يه روزي بخونه همش رو

    پاسخحذف
  3. بهانه@
    خيلي شعر روونيه.كلمه "آينه " رو بايد عادي بخوني نه "آئينه" اونوقت زبونت هم مي چرخه.
    داستان هم خيلي واضحه .طرف از نظرها پنهان شده.اين رفتن و نيومدن آنقدر طول كشيده كه همه فراموشش كردن.ولي شاعر هنوز به يادشه.
    آخ فداي اون شاعر بشم من

    پاسخحذف
  4. نگاه @مگه نمیخونه؟؟
    م. پارسا@ ممنون خاله واسه راهنماییت ..دقیقا مشکل من همون بود!!حالا روون شد مرسی
    آخیییش

    پاسخحذف
  5. آئينه اگر دگر پديدار تو نيست
    ميل رُقبا اگر به ديدار تو نيست
    آئينه جماد و مدعي در خواب است
    جز چشم تربناك خريدار تو نيست

    پاسخحذف
  6. خیلی خوشم اومد هم از شعر نگاه هم از شعر پارسا....

    نگاه@
    کجا بودین آقا جای خالیتون حس می شد....

    پاسخحذف
  7. ***

    @ نگاه
    می گفتین ، فرش قرمزی پهن می کردیم ، گوسفندی ، چیزی ، بالاخره بعد عمری عمو نگاه اومده ، الکی که نیست !!!! :D

    ...

    تا زنده ام در آینه قلبم پدیدار خواهی بود ، حتی اگر در هزاران آینه دیگر هم ... . آه می کشم ، اما غبار آلود نمی شوم !


    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  8. @پارسا

    ببخشيد دور و برم شلوغ بود دير خوندم

    اي كاش به دل اين همه انكار نبود
    بر آينه يِ عشق تو زنگار نبود
    اي كاش به جز بوسه و آغوش و نگاه
    بين و من و رؤياي تو در كار نبود

    @بهانه

    نه خوب برمي گرده به دوران جواني اول 1375

    @الهام

    ببخشيد امتحان داشتم سه روز داشتم توي خونه خر ميزدم مثه اون روزا

    @سارا

    ممنون شعر پارسا خيلي قشنگ بود خوب طبق هميشه منو سر ذوق آورد تا يك رباعيه ديگه بگم

    پاسخحذف
  9. راستي بچه ها خاله انگار نيست

    براي منم كامنت نميگذاره فكر كنم قهر شده باهام چند روز نبودم
    تو رو خدا آشتيمون بدين

    پاسخحذف
  10. من فک کردم اینا رو واسه همسرت گفتی...ای کلک!!

    پاسخحذف
  11. @نگاه خان
    بله که قهرم
    صدای خنده ات کل شرکت رو برداشته
    از صبح اومدی اصلا ببینی خاله ات مرده است ، زنده است ؟
    (آیکون یه خاله ی شاکی)
    از اون بیسکوییت ساقه طلاییت هم یدونه واسم کنار بذار
    الان میام می گیرم

    پاسخحذف
  12. @خاله قاصدك

    همسر من سال 1385 اومده توي زندگيم

    اولين شعري كه توي وبلاگم نوشتم رو برو بخون
    همون روزي كه خودت برام وبلاگم رو ساختي نوشتمش ياد هست كه

    بعد اين شعر رو هم براي سارا توضيح دادم كه ماجراش چيه مال كيه كجا چاپ شده و موضوعش چي بوده

    به هر حال هر كسي قبل از زندگيه متأهليش يه زندگيه مجردي هم داره كه خوب به تبع ماجراهاي خودش رو هم داره

    پاسخحذف
  13. @نگاه
    ها ؟؟؟؟؟؟؟
    این که نوشتی چه ربطی به کامنت من داشت ؟؟؟؟
    خوبی خاله جان ؟

    پاسخحذف
  14. @قاصدك

    ببخشيد من اشتباه خوندم
    بيسكوئيت هم براتون آوردم ديگه امري ديگه ما در خدمتيم

    @بهانه

    ببخشيد من اسم شما رو با قاصدك اشتباه گرفتم

    راستي برو توي ساحل نگاه جواب سارا را بخون

    پاسخحذف
  15. @نگاه
    بیسکوییت رو که خودم اومدم گرفتم
    دروغ میگی چرا ؟
    در ضمن مرسی ، چسبید خیلی

    پاسخحذف
  16. عمو نگاه@ببخشيد ما هم رفته بوديم ناهار بخوريم دير شد
    بين من و روياي تو دنيايي هست
    در آينه يِ عشق تو غوغايي هست
    ايكاش در آغوش نگاهت باشم
    تا آن دم آخر كه تمنايي هست

    پاسخحذف
  17. منم بيسكوئيت.
    البته مقصود تويي بيسكوئيت و بيست و يك كوئيت بهانَست

    پاسخحذف
  18. @م.پارسا
    اگه من نبودم از تو ناهارخوری بیارمش بیرون ، معلوم نبود شعر به این قشنگیتو کی بخونه این نگاه

    حرف نداری پارسا

    پاسخحذف
  19. آینه در آینه نایاب شد
    فاصله هم قد تو بی تاب شد

    مرثیه پهلوی چپش را شکافت
    شرح تنت وسوسه ای ناب شد

    صورت صد پنجره آتش گرفت
    ظهر به این غائله پرتاب شد

    حنجره خون خورد و نفس سر کشید
    گوشه ی لب مشرب خوناب شد

    منحنی درد به قدش تنید
    خط به خط گیس تو در تاب شد

    تیغه کمان کرد گلو را درید
    واژه هم آغوش خودش خواب شد

    دایره در دایره در دایره
    زخم تنش نشئه ی مهتاب شد

    تشنگی از شاهرگش می چکید
    دایره در دایرگی آب شد

    پاسخحذف
  20. نگاه جان @

    مرسی پست قشنگی بود .

    پاسخحذف
  21. خیلی زیبا بود.
    در حد المپیک آتلانتا!

    پاسخحذف
  22. @پارسا

    اول كه خيلي خيلي بهت تبريك مي گم ديگه توي شعرات تيك و سكته و ... نيست
    از اين بابت خيلي خوشحالم
    دوم اينكه تنها كسي كه باعث مي شه الان دوباره دستي به قلم ببرم مثه قديما فقط توي ازت ممنونم
    البته با اينكه فقط 4 سالته ولي خيلي كارت درسته

    يك عمر دلم اسير رؤياي تو بود
    آن سوي نگاه غم فرداي تو بود
    آغوش و نگاه و بوسه در خلوت عشق
    اي كاش فقط شبي تمناي تو بود

    خيلي شعرت رو دوست داشتم واقعا بهت تبريك مي گم
    به نظر من اون رو توي وبلاگت به عنوان يه پست بنويس خيلي خيلي قشنگه

    پاسخحذف
  23. @ميچيكو

    شما لطف دارين ممنون خيلي بانك پست مي زارين

    @ماندالايز

    خواهش مي كنم شما لطف دارين

    اگه غزلي كه نوشتين شعر خودتونه شايد بشه يه جاهاييش رو بهبود بخشيد البته ببخشيد من قصد جسارت ندارم
    در كل خيلي قشنگ بود و قوي ولي اگه مايل باشين من براتون يه تغييراتي بدم و بفرستم البته ببخشيد

    پاسخحذف
  24. استاد نگاه@
    ببخشيد يه سوال فني داشتم.اون مصراع آخر "تا آن دم آخر كه تمنايي هست" به جاي تمنايي گذاشته بودم "توانايي" ولي فكر كردم با قافيه هاي ديگه نمي خونه.خودم فكر كردم شايد تمنايي هم به اون دوتا متفاوت باشه .ميشه نظرت رو بگي.
    البته اينو بگما به جون بابامون نوشتنش چند ثانيه (نه دروغ گفتم 2 يا 3 دقيق بيشتر )طول نكشيد.اگه مي گي خوبه به خودم اميدوار شدم.

    پاسخحذف
  25. @پارسا

    عزيزم يك بار ديگه هم گفته بودم من تازه خودم رو كشتم يه شاگرد ناچيز شدم

    تمنايي خيلي بهتره از لحاظ مفهومي خيلي خوبه به نظر من اين شعر رو توي وبلاگت بزار ممنون

    مي دونم منم براي شعرايي كه جوابت رو مي دم همين قدر زمان مي زارم اين يعني كه
    ما خيلي مخلصيم

    پاسخحذف
  26. @ ماندالایز

    خیلی شعری که نوشتی را دوست داشتم .شور خاصی توش بود. مال خودت بود؟

    پاسخحذف
  27. ماندالايز@
    اين شعر رو مي توني به عنوان يه پست بذاري تا درباره اون نظر بديم.حيفه فقط يه كامنت بمونه

    پاسخحذف
  28. @ماندالايز

    منم موافقم خيلي يه پست بزار تا تونيم درباره اون حرف بزنيم

    پاسخحذف
  29. مخلص عمو نگاه ..

    قشنگ بود !!‌
    عنوانت منو ياد اونايي انداخت كه تازه 4 صفحه كتاب خوندن و تا ميشنون عصيان جو گير ميشن و مي گن : من عصيان مي كنم پس هستم !!

    پاسخحذف
  30. مرسی از لطفتون
    اما این شعر ِ دوستم کوهیاره
    که اتفاقن از دنبال کننده های پر و پا قرص و البته خاموش به کسی نگو هست .

    پاسخحذف