آبان ۱۴، ۱۳۸۸

به کسی نگو

به کسی نگو،
دلم لک زده واسه...
نه ولش کن
بهتره به تو هم نگم!

(حکایت من و این وبلاگ!)

۵ نظر:

  1. نتیجه‌ای که می‌خواستم از این پست بگیرم رو کسی متوجه نشد انگار.
    حوصله نداشتم خداحافظی و اینا راه بندازم. گفتم در لفافه دلیل جدا شدنم رو توضیح بدم که حمل بر گستاخی هم نشه.

    خلاصه که قاصدک عزیز ممنون بابت دعوتی که کردی و م جمعی که باعث شدی بشناسم و لطفی که همیشه داری و زیاده از سر منه. امیدوارم این‌جا پا بگیره و خیلی وبلاگ خوبی بشه.

    دوستی‌ها که سر جاشه. فقط من حس کردم بهتره وقتی استفاده‌ای ندارم از این‌جا باعث شلوغیش هم نشم.

    ببخشید که زحمت حذف کردن اسم و لینک و اینا هم میافته گردن تو.

    پاسخحذف
  2. ای بابا

    هستم
    فقط هرچی بخوام تو وبلاگ حودم می‌نویسم خب! به نظرم کار زشتیه که مطالب دست دوم و اونایی که دوستشون ندارم رو بذارم اینجا، مطالبی که خوشممیاد رو هم اگه بخوام بذارم، دلیلی نداره همون مطلب رو تو وبلاگ خودم ننویسم!
    اینه که حضورم اینجا بی فایده است.
    باز هم ممنون. باز هم امیدوارم اینجا موفق باشه

    پاسخحذف