چه زيباست زير باران هاي نقره اي رشت قدم بزني،
سرماي ملايمي صورتت را نوازش كند،
و صداي بارش باران روي چترت موسيقي پاييز بنوازد،
در غم خيس شدن نباشي و به پاكي هوا خوش باشي.
از آن لذت بخش تر آن است كه براي نوشتن اين تجربه 2 روز و" 6 ساعت" انتظار بكشي ...
باران نقره ای... چه قشنگ!
پاسخحذفبرخلاف خیلی هایی که میگن ما بدون چتر میریم زیر بارون من هم با چتر بودن رو ترجیح میدم. چون عاشق همین صدای قطره های بارونم که می خورن به چتر و به قول تو موسیقی پرواز رو می نوازن
آقا ما مازنی هستیم ، رمانتیک بازی درآوردیم رفتیم زیر بارون سرما خوردیم الان !
پاسخحذفحالا دیگه پز میدی فرشاد ؟
پاسخحذف;-)
تجربه ی زیبایی بود
@مژده
پاسخحذفالبته شايد اون هم زيبايي خودش رو داشت باشه .. اما من كه اينطوري ترجيح ميدم
@سيد
بله ديگه ... تا تو باشي ...
@قاصدك
پز هم داره ديگه!!شما كه فقط دود مي باره رو سرتون!
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفاینقد اون صدای خوردن بارون به شیروونی های خونه های شمالی رو دوست دارم.مخصوصا تو بهار
پاسخحذفالان دیگه خونه های شمال هم آپارتمانی شده و از اون صدای بارون خبری نیست
ما هم مادربزرگی داشتیم که از اون خونه های شیروونی دار داشت(تو رشت) ولی بعد از فوتش پدربزرگمون رفت تو یه خونه آپارتمانی و ما هم از شنیدن صدای بارونی که به شیروونی بخوره بی نصیب شدیم
دیدین چه برفی میومد ؟؟؟
پاسخحذفدر ضمن سر بزنید به نقطه ای عریان از بلاگر
http://oryanabad.blogspot.com/2009/11/blog-post.html
@سينا
پاسخحذفمي خواستم همين رو بگم كه خودت گفتي .. البته ما خدا شانس داده نزديك ماسوله يه خونه ويلايي داريم اونم سنتي .. يعني مادر برزگم اينا دارن .. به هر حال حالي مي كنيييم جاي شما خالي
@ كمياب
آقا ما حرفي از برف نزديماااا