آبان ۱۹، ۱۳۸۸

از دوست خوبم عابد اسماعيلي

اول هر غزلی بوی تو بايد باشد

حسی از جنس پل موی تو بايد باشد

اين كه با يك حركت دل به هوس می افتد

زحمتی از كج ابروی تو بايد باشد

تا نمك گير شود شاعر بی نام و نشان

غزلش محور بازوی تو بايد باشد

سايه جز خاك عرق كرده ما سهم نداشت

قدرت جاذبه جادوی تو بايد باشد

كشتی نوح كه هيچ است خود حضرت نوح

وقت طوفان تو جاشوی تو بايد باشد

تا ببرد سر انگشت زليخا قطعاً

عشقی از تيزی چاقوی تو بايد باشد

آسمان وحی فرستاد كه آهو هر روز

ضامن چرخش زانوی تو بايد باشد

شاعر اين قافيه ها گاه گداری خوبند

بهترين قافيه ؛بانوي؛ تو بايد باشد

۲ نظر: