آبان ۲۳، ۱۳۸۸

جاده

كجاييد عاشقان امشب من دلداده مي ميرم
ز دنيا كنده ام دل را دگر آزاده مي ميرم
ز اصل افتاده اند اينجا همه اما خيالي نيست
امان از درد تنهايي ز اسب افتاده مي ميرم
به كوي مي فروشان باز گذر امشب نخواهم كرد
من و پيمانه خالي ز هجر باده مي ميرم
نمازم شعر حاجت نيست يك تكرار هر روزي است
ريا باشد ولي امشب سر سجاده مي ميرم
به پايم حلقه دنيا به دوشم خرقه تزوير
خوشا آن شب كه از پاكي به مرگي ساده مي ميرم
تمام عمر در دنيا به دنبال تو مي گشتم
به شوق لحظه ديدار دگر آماده مي ميرم
بيا ساقي نگاهي كن مسافر حرمتي دارد
به راه عشق تو آخر كنار جاده مي ميرم

۳ نظر:

  1. قشنگه
    فقط جون فرناز بگو که کیستی ؟؟

    پاسخحذف
  2. قشنگه
    فقط جون قاصدك نگو كه كيستي !!

    پاسخحذف
  3. شعرات بد جوری با دل می بازی می کنه . حافظ و سعدی هم احتمالا از همین جاها شروع کردند . امید وارم سالها بعد دیوان اشعارت تو دانشگاه ها تدریس بشه

    پاسخحذف