آذر ۲۷، ۱۳۸۸

یک مثقال طلا...دوسوت جیگر

هنوز بین تعداد النگوهایم وصدای جیرینگ جیرینگشان...،
با کارهای خیری که میتوانند انجام بدهند
گیر کرده ام...



۵ نظر:

  1. " ما که دنیامون شده عاقبت یزید "
    خوش به حال تو .

    پاسخحذف
  2. اوه اوه اوه ..

    چه نوشتي تو ...
    ايول ...

    البته شعار چرا .. ولي شك دارم بتونم بين اين دو تصميم دومي رو انتخاب كنم و از صداش بگذرم ..

    چون من اصلا النگو ندارم !!‌‌:دي :دي :دي
    (آيكون يه پسر خوشحال كه چون النگو نداره بين اين دو راهي نمي مونه )

    پاسخحذف
  3. بازم تو بهانه ؟؟؟


    کسی که تصمیم میگیره کار خیر انجام بده اگر گنج طلائی رو که علی بابا از توی اون غار چهل دزد بغداد پیدا کرد رو اگر دشته باشه نباید براش مهم باشه

    میدونم وقتی انجامش بدی عمیق ترین نفس عمرت رو میکشی ، اگر کشیدی بیا بهم بگو که یه تبریک به ح ششم خودم بگم

    پاسخحذف
  4. یک فرصت استثنائی !در بانک دل سرمایه گذاری کنید تا بعد از یک آن سرمایه تان دوبرابر شود.

    پاسخحذف