دی ۰۵، ۱۳۸۸

عشق حسین


مرداب هم آنقدر اشک ریخت تا جاری شد .

۶ نظر:

  1. سر آمدِ حوصله اند مُرده های عاشقی که فردای قرار را بی قرارند
    بی صدا ،
    بی رنگ ،
    می گردند حوالی ِ اصواتی دور
    آنقدر دور که راهی به هم ریخته
    گُم می شود

    پاسخحذف
  2. مرداب پيري رودي خروشان و جوان بود كه دچار خستگي و غم شد در امتداد زمان . عشقي بايدش .

    پاسخحذف
  3. در زمانه ای که حتی مرداب جاری می شود
    ما چشمه های زلال ِ کوچک ، چرا دریا نشویم ؟

    پاسخحذف
  4. چون عشق فرمان دهد محال سر تعظیم فرود می آورد.
    دکتر شریعتی

    پاسخحذف
  5. تصویر قشنگی و ابتکاری ای بود .خیلی خوب حس را انتقال می داد

    پاسخحذف