دی ۰۸، ۱۳۸۸

ساغر

ساقي به پياله اي دگر مستم كن
مفتاح در ميكده در دستم كن
يك عمر گذشت و مي نخورديم افسوس
امروز بيا به ساغري هستم كن

۵ نظر:

  1. خوب شد که از مستی مصراع اول به هستی مصراع آخر می رسم . خوب شد .

    پاسخحذف
  2. شعر هم دگر كمك نمي كند.
    خوبه هنوز نگاهي براي ناله كردن هست.

    پاسخحذف
  3. من توبه کنم که دگر می نخورم
    به جز امشب و فردا شب و شب های دگر

    پاسخحذف
  4. عهد كردم كه دگر مي نخورم بار دگر
    به جز از امشب و فردا شب و شب هاي دگر

    امشبي را كه در آنيم غنيمت شمريم
    شايد اي جان نرسيديم به فرداي دگر

    پاسخحذف