آذر ۲۹، ۱۳۸۸

باز باران با ترانه

شبيه خاطرات عاشقانه
مرور قصه هاي كودكانه
مرا گفتند حرفي آرزويي
نوشتم باز باران با ترانه

۹ نظر:

  1. استاد خدا خيرت بده اول صبحي ما رو بردي به اون دوران.

    پاسخحذف
  2. کاش بارون هم میومد امروز
    بیشتر می چسبید این شعر

    پاسخحذف
  3. @پارساجان
    من هنوز به درجه شاگردي هم نرسيدم
    تازه
    به قول خيام

    يك چند به كودكي به استاد شديم
    يك چند به استادي خود شاد شديم
    پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد
    از خاك در آمديم و بر باد شديم

    پاسخحذف
  4. اين كيست اين،اين كيست اين،شيرين و زيبا آمده
    سرمست و نعلين در بغل، در خانه ما آمده
    خانه در او حيران شده،انديشه سرگردان شده
    صد عقل و جان اندر پِيَش بي دست و بي پا آمده
    شاد آمدي،شاد آمدي،جادو و استاد آمدي
    چون هدهد پيغامبري از پيش عنقا آمدي

    پاسخحذف
  5. @پارساجان

    چون خاك پاي همرهان در حلقه باد آمدم
    در خواب شيرين بودم و در شوق فرهاد آمدم
    عمري گذشت و عاقبت شاگرد ناچيزي شدم
    حالي مدد اي دوستان دنبال استاد آمدم

    پاسخحذف
  6. افسوس که
    شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد
    من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم
    مشاعره کنید تا 100 نظر ،ما هم لذت می بریم.

    پاسخحذف
  7. اون شعر قبليه از مولانا بود.نگاه جان

    پاسخحذف
  8. شايد امروز و فردا نباشم.ببخشيد
    تماس فرت

    پاسخحذف
  9. @پارساجان
    من خيلي مخلصم و خيلي هم دوست دارم
    من خودم فهميدم ولي من هم اون شعر رو روي شعر مولانا گفتم البته چون مي خوام بدوني كه من شاگردي بيش نيستم.
    من هم به خاطر اتفاق افتاده خيلي ناراحتم فقط مي تونم به همه هم ميهنانمون تسليت بگم

    پاسخحذف