دی ۰۳، ۱۳۸۸

راه بی بازگشت

بد جوري توي هچل افتاده بود . تمام درها برويش بسته و اطرافيانش رفته بودند . ناچار شد قهرمان بشود

۵ نظر:

  1. ***

    بدجوری در هچل افتاده بودند ، تمام درها برویشان بسته و رهبرانشان مرده بودند ، ناچار شدند قهرمان بپرورند .




    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  2. ***

    @ همه
    مدتی نبودم اما قدر اینجا بودن را خوب دانستم !
    چقدر نبودن سخت است !



    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  3. سعید این جمله رو که میخونم یاد صاحب وبلاگ جنون جنوبی می افتم .

    اینجا شید هیچکس قدر من سعید رو نشناسه .

    بهت افتخار میکنم قهرمان

    پاسخحذف
  4. خسته نباشید
    حالا معلوم می شود یک نفر چگونه قهرمان میشود؟

    پاسخحذف