آذر ۲۶، ۱۳۸۸

رقص باد

چون باد در آغوش برگها می رقصم
بگذار شاخه های پوسیده نفرینم کنند

۸ نظر:

  1. همان بهتر که شاخه های "پوسیده" نفرینم کنند
    چون باد در آغوش برگها می رقصم

    بی نهایت دوسش داشتم

    پاسخحذف
  2. اگه برگهاي پوسيده مي فهميدن كه اين باد هست كه اونها رو از "بند" رها كرده تا آزادانه در هوا رها بشن و رقص كنان در آغوش زمين قرار بگيرن
    حتما از نفرينشون شرمسار مي شدن.

    پاسخحذف
  3. توضيح نوشت:در جواب يه كامنت كه كيبردم رو خيس كرد.
    چند روزي از هم نويس شدن با شما ميگذره. خواستم اين مطالبي رو كه مي خوام بگم به صورت خصوصي يا ايميل بزنم ولي بعد تصميم گرفتم همين اينجا جلوي چشم همه بگم.تا كور شود هرآنكه نتواند ديد.
    نمي دونم اين تعصب منه يا واقعيته كه بچه هاي اينجا برعكس وبلاگهاي گروهي ديگه اينقدر همديگر رو دوست دارن و آدم با نقدهاشون هم لذت مي بره.فكر كنم سنم از همه شما بيشتر باشه (ديگه بايد براي محمد پارسا زن بگيرم)ولي اينو با افتخار ميگم و به جون خودم اغراق نمي كنم همه شما يه سرو گردن از من بالاتريد.واقعا خجالت ميكشم كه توي اين سالها من پي پيدا كردن تيله توي جوب مي گشتم و شما دنبال افزودن داشته هاتون.اينكه به دنياي مجازي رو آوردم به خاطر اينه كه در واقعيت حرفي براي گفتن نداشتم.خيلي خوبه كه اينترنت هم مثل خدا ستارالعيوبه اگه نبود مطمئنا منو اينجا راه نمي داديد.اگه ميشه منو همينجوري مجازي قبول كنيد فعلا .راه دوري نميره.
    من به خيال عاشقي گوشه نشين و طرفه آنك
    مغبچه اي ز هر طرف مي زندم به چنگ و دف

    پاسخحذف
  4. @ م.پارسا
    از تعریف کردن در جمع خوشم نمیاد ولی بی اغراق از نوشته هات و طنز ظریف و دید روشنی که داری لذت می برم. داشته هات از من یکی که خیلی بیشتره.

    پاسخحذف
  5. جون مادرتون جو تعارف نندازيد .يه دليلي داشت اين نوشتم.يه بار كه قسم خوردم .بي اغراق بود.

    پاسخحذف
  6. قشنگ بود
    خیلی دوستش داشتم
    دلم زیر این بارون به این قشنگی و روی این برگای خشک پاییزی باله برقصم

    پاسخحذف
  7. خیلی لطیف بود .
    لذت بردم .

    پاسخحذف