دی ۰۲، ۱۳۸۸

دور برگردان عشق

من كه مي دانم چرا امروز و فردا مي كني
حين صحبت دائماً اين پا و آن پا مي كني
يك شبي هم عاقبت در دور برگردان عشق
خاطرات كهنه را يكباره حاشا مي كني

۲۰ نظر:

  1. منظورت از ماجرای رفته ...عشق دو طرف بود؟؟

    پاسخحذف
  2. @بهانه جان
    ببين حالا بهتر نشد
    البته بگم اين شعر مال سال 1378 من بدون اديت نوشتمش فكر كنم خاطرات كهنه بهتر از ماجراي رفته باشه بهم نظر بدين ممنو

    @فرشاد جان
    تو هميشه لطف داري عزيزم

    پاسخحذف
  3. پس نمي داني چرا اين پا و آن پا مي كنم
    حين صحبت دائما ابرو به بالا مي كنم
    بي خيال شو ،پشت سر گشتي ز ارشاد آمده
    زين سبب عشق تو را يكباره حاشا مي كنم

    ببخشيد شرمنده خواستم يه كم مزاح كنيم.ولي اين پست رو خوب اومدي .ما كه فهميديم اينو براي دل اونايي كه قالب امروزي رو مي پسندن نوشتي.

    پاسخحذف
  4. خیلی زیباتر شدو روون تر
    منظورتو هم خوب میرسونه
    مررسی
    م.پارسا@
    آقا چی نوشتی...
    به به
    آفرین به این بداهه گویی

    پاسخحذف
  5. @پارساجان
    مرسي عزيزم نه من قصد كل كل با كسي رو ندارم
    ولي اينو بدون كه خيلي خوشحال مي شم وقتي تو روي شعرام به زبون خودت شعر مي گي هميشه منتظرم كه بگي بعدش كه مي گي كلي ذوق مي كنم گاهي هم كه جواب مي دم
    در هر صورت مرسي عزيزم

    پاسخحذف
  6. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  7. @بهانه جان
    ممنون از راهنماييت آره خيلي بهتر شد

    @پارسا جان
    به جاي مصرع سومش اگه مي گفتي
    بي خيال اين دور رو بر يك گشت ارشاد آمده
    شايد عاميانه تر و بهتر بود شايد
    يا
    بي خيال امشب شنيدم گشت ارشاد آمده
    شايد اينم بد نبود
    ولي در كل كارت حرف نداره

    پاسخحذف
  8. @نگاه
    ممنون ولي بايد يه چيزي رو اعتراف كنم.سالهاست يه چيزهايي به نظم مي نويسم ولي اكثرا مذهبي هستن.شعر هاي نو هم معمولا توي يه سبك ديگه مي نويسم.ولي اينجوري نوشتن رو از وقتي با شما آشنا شدم مي نويسم.واقعا مي گم اين قدرت شماست كه به شدت احساسات رو بيرون مي ريزه تا جايي كه اينقدر زود مياد كه وقت تايپ كردن هم ندارم.ممكنه من فقط روشن بشم ولي اين قدرت جرقه اوله.جرقه مهمه وگرنه هر" خس و خاشاكي" هم باشي روشن مي شي

    پاسخحذف
  9. @پارسا
    تو لطف داري منم چند سالي بود كه دستي به قلم نبرده بودم ولي از وقتي با شماها هستم دوباره طبعم برگشته در هر صورت اميدوارم كه بتونيم همگي باعث ارتقاي همديگه بشيم
    راستي ببخشيد من نمي تونم از واژه شما استفاده كنم
    تو هم منو تو خطاب كن اينطوري بهتره ممنون

    پاسخحذف
  10. یک شبی هم؟ -> روزگاری ؟!
    در مورد اثر نویسنده های وبلاگ بر هم باید بگویم این اثربا مطالعه آرشیو کاملا مشهود می شود. هر چه جلوتر آمده ایم نوشته ها بیشتر از یکدیگر تاثیر گرفته اند.

    پاسخحذف
  11. @زروان جان
    من به غير از غزل ديروزم همه شعرام ماله نزديك 10 سال اي حداقل 3 سال پيش هستند اين شعر رو هم 1378 گفته بودم همين

    پاسخحذف
  12. من که نمی دانم چرا چنین شعری سر می دهی
    گوییا آخرش با این شعرها مارا کله پا می کنی !!!!

    خوب بید ؟!!!!

    پاسخحذف
  13. @ دايي فرشاد ما م.پارسا 4ساله از تهران هستيم.
    راستي با بازي وبلاگي زياد حال نمي كنم ولي چند نفر از بچه هاي اينجا توي يه بازي دعوت شدن .بقيه هم اگه خواستن بيان وبلاگ بگن تا لينكشون رو بذارم.

    پاسخحذف
  14. @ نگاه جان
    شما فرم و محتوای کارت با بقیه نویسندگان وبلاگ که مینیمال می نویسند متفاوت است روی سخنم بیشتر با مینمال نویس ها بود. و این تاثیر پذیری را خیلی مثبت می دانم

    پاسخحذف
  15. ***

    شعر خیلی قشنگی بود ، جواب میم پارسا تاثیرگذاری هر دو شعر رو بیشتر کرد ، وقتی جوابش رو خوندم یه حس غیر قابل توصیفی نسبت به هر دو شعر بهم دست داد . صادقانه بگم دست آخر به استعداد هردوتون حسودیم شد !


    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف